مقاله «خبر بد» در رابطه با آشفتگی در مراتب ارزشگذاری آثار هنری است. در قرن بیستم، برهمزدن سلسله مراتب ارزشگذاری آثار هنری نه تنها تبدیل به یکی از وظایف اصلی هنر شد، بلکه هر چه به زمان معاصر نزدیکتر میشویم، بر هم زدن هر نوع نظام ارزشگذاری آثار هنری در حوزهای از زندگی بشری مسئولیت اصلی هنر شناخته شد و انگار که مبارزهای رها بخش بود. نقاشی داوید و کاسه توالت دوشان، مجسمههای رودن و کنسرو مدفوع مانزونی و بسیاری از هنرمندان این قرن، عملا هیچ فرقی با هم ندارند؛ آزادی کامل از هر نوع سلسله مراتب. در حال حاضر علیرغم خاصیت محدود و طرد کننده معیارها در آثار هنری، وجودشان و مبارزه بر سر مرزهایشان معنایی دارد؟
هنرمند آزاد، گالری دار آزاد و خریدار آزاد دقیقا نتیجهاش همین است. در هنر معاصر پول و سیاست و شهرت و رفیق بازی آفت هنر نیست، قاعده آن است. پیدا کردن تاریخ هنری که در آن اندی وارهول از اندرو وایت مهمتر نباشد کار مشکلی است. دستاوردهای بزرگ هنر آکادمی در قرن نوزدهم نه تنها جایگاه چندان مثبتی ندارد. بلکه نام هنر آکادمی در نقد هنر به عنوان نوعی ناسزا به کار میرود. ارزشگذاری آثار هنری و راه پیشرفت در چنین هنری از چه طریق خواهد بود؟ آیا در چنین فضایی مهارت هنری و خلاقیت به کار میآید؟ بیشتر در رابطه با این موضوع میتوانید، مقاله «چند نکته در باب «خشونت» حملههای جمعی» بخوانید.
بخشی از متن:
همه دستکاری کنایهآمیز دوشان را در تابلوی مونالیزای داوینچی میشناسیم. چیزی که احتمالاً اکثر ما ندانیم این است که عدهی کمی نسخهی اولیهای که دوشان در ۱۹۱۹ ساخت (و با یک جستجوی ساده یافتنی است) را دیدهایم. او روی یک کارتپستال چاپی سیاه و سفید از این تابلو ریش و سبیل کشیده بود. فرانسیس پیکابیا که دربارهی کار شنیده بود و خیلی دوست داشت اثر را در مجلهی آوانگاردش چاپ کند، تاب انتظار کشیدن برای دریافت پستی اثر را نداشت و بنابراین با موافقت دوشان، کارت پستالی از مونالیزا خرید و خودش برایش سبیل کشید و در مجلهاش به اسم دوشان چاپ کرد. ریش را هم البته فراموش کرد و این اثر «دوشان» برخلاف نسخهی قبلی ریش نداشت. همین نسخهی پیکابیا بود که توجه را به کار «دوشان» جلب کرد و حتی تا مدتها بعد هم همین نسخه به عنوان اصل شناخته میشد. …