معرفی مقاله:
مقالهی «حماسهها و زمینها» به قلم علی خدادادی همانطور که از زیرتیتر آن (نگاهی به رابطهی حماسه و ارزشهای جمعی) برمیآید، در پی نشان دادن کارکرد ارزشگذار و مبدع حماسههاست. با اینحال نویسنده در این متنِ فصیح و خوشخوان، گام بلندتری برمیدارد و تلاش میکند ویژگیهای مضمونی و شکلی/ساختاری مشترک مابین حماسههای مکتوب را برشمارد. به همین دلیل این مقاله را میتوان مقدمهای بر پژوهش پیرامون شروط ساختاری حماسهسرایی دانست. در گام اول نویسنده به صراحت بیان میکند که حماسه چیزی وامانده در گذشته نیست. حماسه از جنس نوستالژی صرف و متعلق به گذشتهگرایان و اوهاماندیشان نیست. درست است که تمام حماسهها از گذشتههای دور سخن میگویند اما همواره رو به سوی آینده دارند. حماسهها جهانگشا، ارزشگذار، احیاگر و بازتعریفکنندهی نظام ارزشی اقوامی هستند که اساساً حماسهای دارند. بنابراین حماسه نه صرف تکرار فعل گذشته، که موسس و قوامبخشی زمینی تازه و معنایی نوین است.
نویسنده سپس رشتهی این مفاهیم را باز میکند: حماسه به کدام گذشته مرتبط است؟ گذشتهی تاریخی یا گذشتهی اسطورهای؟ حماسه با خردهروایتهای پراکندهی اقوام چه میکند؟ آنها را چگونه از نوساماندهی میکند؟ در چه قالبی میریزد و میجوشاند و بازپیکربندی میکند؟ حماسه چگونه خود را در اذهان، حتی سادهترین و ناآموختهترین ذهنها، ماندگار میکند؟
بخشی از متن:
یکی از خصلتهای ساختاری حماسه، جهانشمولبودن آن است. پیرنگ حماسه به شکلی طراحی میشود که قسمتی عظیم از هستی را در بر بگیرد. حماسه برشی از زندگی یک شخص یا حتی یک قوم نیست. طراحی پیرنگ آن به گونهای است که انواع روایات اسطورهای را شامل شود: از روایات مربوط به پهلوانیها و جنگآوریها تا تاریخ جهان و نحوهی پیدایش هستی و انسان و داستانهایی دربارهی طبیعت و اخلاق و سیاست و … . حماسه شامل گونهای متافیزیک، فیزیک، اخلاق، سیاست و حتی هنر است. بدین وسیله مجموعهای جامع از ارزشهایی را پدید میآورد که به زندگی اعضای یک اجتماع معنا میبخشند. پیرنگ حماسه طوری طراحی میشود که قابلیت جایدهی تعداد زیادی خردهروایت در آن وجود داشته باشد. طرح حماسه حرکت از خردهروایتی به خردهروایتی دیگر است که به وسیلهی یک پیرنگ کلی منسجم شدهاند. کار اصلی پیرنگ، پیوند این خردهروایتها با یکدیگر است.
در «ادیسه»، خردهروایات اولیس دربارهی سرزمینهای دوردست و طبیعت هستی، در پیرنگ کلی دریانوردی و بازگشت او از تروا جای میگیرد. پیرنگی که به حماسه امکان میدهد از خردهروایتی در سرزمینی، به خردهروایتی در سرزمینی دیگر حرکت کند. پیرنگ «شاهنامه»، حرکت خطی تاریخ است از آغاز تا حملهی اعراب و همین پیرنگ به حماسهسرا اجازه میدهد. داستانهایی دربارهی آفرینندگان هستی، طبیعتِ آن، و انواع اخلاق و سیاستهای جوامع گذشته روایت کند. مسیح بر روی زمین حرکت میکند و داستان «انجیل»، داستان مشاهدات روزمرهی خدایی در قالب انسان است. این مشاهدات روزمره میتوانند هر روایتی را در بر گیرند: پیرنگی به وسعت یک زندگی. انه، قهرمان «انهاید»، هم از طریقِ دریا و خشکی سفر میکند تا روایاتی مربوط به طبیعت هستی نقل شود و هم از طریقِ سفر به جهان مردگان، با تاریخ یک قوم از ابتدا تا آینده روبرو میشود. حماسهها پیرنگی جهانشمول دارند. از این طریق، با بیشترین تعداد ممکن از مخاطبان، ارتباط برقرار میکنند. جهانی که حماسهها میسازند، جهانی است که توانایی ساختن نظام ارزشهای یک قوم در آینده را دارد، نه جهانی مربوط به یک برش کوتاه مکانی یا زمانی: حماسهسرا رماننویس نیست .