معرفی مقاله:
نژده هوانسیان در این مقاله نگاهی به مهمترین چالشهای پیشروی دیزاین، بهخصوص دیزاین گرافیک در ایران داشته است. او با مثالهایی که در دنیای گرفیک ایران میتوانیم بسیار سراغ بگیریم در تلاش است تا مشکلات آن را بررسی و سپس تحلیل کند.
بخشی از مقاله:
چندی پیش نسخهای از ترجمهی جدید ویرایش سیزدهم «اصول بازاریابی»، اثر کاتلر و آرمسترانگ ـ کتاب مرجع دانشگاهی تخصص بازاریابی ـ به دستم رسید. همین که برای اولین بار به آن نگاه کردم و آن را ورق زدم، به این فکر افتادم که اگر این کتاب را در قفسهی کتابفروشی دیده بودم، آیا ممکن بود آن را از قفسه بردارم و ورقی بزنم؟ و آیا این اقدام به خرید کتاب ختم میشد؟
در حقیقت، علیرغم این واقعیت که شناخت من از کاتلر و آرمسترانگ، بهعنوان معلمان سرشناس و بینالمللی حرفهی بازاریابی، ممکن بود من را بهسوی این نسخهی جدید فارسی از کتاب مرجعشان جذب نماید، ولی تقریباً اطمینان دارم که بعد از چند لحظه بررسی ظاهر و محتوای کتاب، آن را سر جای خودش در قفسه بر میگرداندم ـ درست مانند دیگر نسخههای فارسی کتابهای مشابه که متأسفانه هیچوقت در کتابخانهی تخصصی من برای خود جای بازنکردهاند.
چرا؟ آیا یک نگاه صرفاً چند ثانیهای میتوانست من را از کیفیت محتوا و ترجمهی کتاب آگاه کند و در نتیجه، در صورت ارضا کننده نبودن این کیفیات من را از خرید کتاب منصرف نماید؟ بدون شک پاسخ منفی است.
آنچه من را نسبت به این کتاب دلسرد کرد، عدم حضور «روح بازاریابی» در نسخهی فارسیکتابی بود که عنوان مرجع اصول بازاریابی را داشت؛ کتابی پرحجم با متنی سنگین که به شکلی بهمراتب سنگینتر نیز ارائه شده است.
البته شاید در ذهن خود فکر کنید که از یک ناشر ایرانی چه انتظارات بالایی دارم؛ آنهم ناشری که برای مصارف دانشگاهیـ آموزشی کتاب منتشر میکند؟
ولی برداشت شما بر خلاف واقعیت است. مخاطب من در این نقد نه ناشران کتاب، بلکه دیزاینرهایی هستند که میتوانستند به این کتاب (و نیز صدها کتاب دیگر) روح متناسب ببخشند و بدینترتیب آن را از نظر قابلیت خوانده شدن و درک تقویت نمایند…
اگر به نسخهی اصلی این کتاب که توسط انتشارات پرنتیس هال در آمریکا و اروپا منتشر شده است نگاهی بیندازید، بدون شک متوجه منظور من خواهید شد. همین کتاب پرحجم و پرمحتوا طوری با ذکاوت دیزاین، بخشبندی و ارائه شده است که هر نوع مخاطبی را (چه علاقهمند به موضوع بازاریابی، چه حتی ناآشنا با آن) حداقل به ورقزدن صفحاتش وامیدارد. بهعبارت دیگر، نسخهی اصلی کتاب اصول بازاریابی خود نمونهای بسیار موفق از بازاریابی است.
یکی از اعتقادات بسیار رایج در محافل دیزاینرهای گرافیک در ایران، طبقهبندی این تخصص به دو زیر گروه «گرافیکِ فرهنگی» و «گرافیکِ تجاری» است. مدعیان چنین طبقهبندیای معتقدند كه دیزاین گرافیک یا جنبهی فرهنگی دارد و در قالب خروجیهای باارزش فرهنگی از قبیل جلد کتاب، نشانها و اعلانهای رویدادهای فرهنگی (مثل پوستر نمایشگاه هنری) مطرح میشود، و یا کاربرد آن در عالم تجارت و کسبوکار است. در این نوع دوم نیز معمولاً انواع لوگوی شرکتها، بستهبندیها، بیلبوردها و بروشورهای تبلیغاتی خروجی کار دیزاینر گرافیکِ تجاری محسوب میشود. البته در اینجا لازم به ذکر است که منادیان چنین طبقهبندیای خود را قطعاً متعلق به گروه اول، «گرافیکِ فرهنگی»، میدانند و بهطور غیر مستقیم گروه دوم، «گرافیکِ تجاری» را نوعی پیشپاافتاده (یا حتی پست) از دیزاین گرافیک معرفی میکنند که تعلق به آن چندان اعتباری را برای دیزاینرش نمیآفریند! …
اصولاً در دنیای امروز، دیگر نگاه مبتنی بر زیباسازی به دیزاین اهمیت و جایگاه خود را از دست داده است. چرا كه به دیزاین بهعنوان بازیگری اصلی در فرایند راهحلیابی برای یك موضوع از آغاز تعریف صورتمسئله نگاه میشود، نه بهعنوان بزكی كه در انتهای كار به راهحل تولید شده اضافه خواهد شد؛ …