مقاله «جهانِ تصاويرِ ايرانى از نگاه بيگانه»، نوشته شعله مصطفوی و همینطور مقاله سوزان وینچ «خوابِ عمیقِ هنرِ معاصر»، تصویری بی واسطه از زاویه دیدِ بیننده غربی به ما می دهند. تصاویری که فرهنگ ها از یکدیگر دارند به سختی قابل تغییرند. فرار از کلیشه های فرهنگی، به دلیلِ بازارِ پر رونقشان، تنها در مواردی بسیار نادر صورت می گیرد.
بخشی از مقاله:
هنرِ ایران براى نخستين بار با آثارِ هنرمندِ مقيمِ آمريكا، شيرين نشاط به حوزه آگاهى عمومىِ غرب قدم گذاشت. هنرى كه تا قبل از آن تنها به منظورِ تبليغاتِ سياسى موردِ بهره بردارى قرار مى گرفت. اما به راستی تصاويرِ تمثيل گونه شيرين نشاط كه اغلب پر از شعر و غنى از سحرى فراگيرند. در مقابلِ چشمانِ مخاطبِ غربى چه جلوه اى دارند؟
تصاويرى از اين دست بعد از چندى با برپايىِ بازارى براى آثارِ هنرمندانِ ايرانى روبرو شدند. اما هنرِ ايران، امروز در عرصه هنرِ بين الملل چه جايگاه و اعتبارى دارد؟ و چه کسانی مى توانند اين آثار را ارزيابى كنند؟ پاسخ به اين پرسش ها ارتباطى تنگاتنگ با تعريفِ مفهومِ هويت دارد. اما پرسشى كه در اينجا مطرح مى شود آن است كه چه مؤلفه هايى، هويت هاى امروزين را شكل مى دهند و اينكه يک هويت «ناب» ایرانی را با توجه به تأثیرِ جهانی رسانه ها چه طور می توان مصون و دست نخورده نگه داشت؟
امروزه هنرمندانِ کشورهایی که غرب به دلخواه با عنوانِ «اسلامی» یا «شرقی» شناسایی شان می کنند، به امیدِ موفقیت و تحسینی که هنرشان از این رهگذر در غرب به دست می آورد، خود به خدمتِ همان کلیشه های روزِ تصویرِ شرقی (اوریانتال) در آمده اند.
هنرمندانِ ایرانی از زمانِ شکل گیری جمهوری اسلامی بنا بر انگیزه هایی متفاوت بر استعاره های تصویری روی آورده اند. اما وقتی این آثار ِ پر استعاره در نمایشگاه های غرب به نمایش در می آیند مشخص است که آیا مخاطبِ غربی از واقعیتِ اجتماعیِ تغییر شکل یافته و کاریکاتور شده امور آگاهی دارد؟
حال اگر هنرمندِ ایرانی بکوشد تا طرحی خلافِ اوریانتالیسم را پی بریزد اوضاع از چه قرار خواهد شد؟
هنرمندان در سراسرِ جهان از طریقِ کار با ویدئو، هنرهایِ رسانه ای، چیدمان و هنرهای اجرایی، چالش های آینده ای فرهنگی و فنی را پیشِ روی خود قرار داده اند. خواستِ بی چون و چرای هنرمندانِ ایرانی برای سهیم شدن در این تحول، موجبِ پیدایشِ کارهایی شده است. خواستی که نمایانگرِ پنداشتی انعطاف پذیر نسبت به جهانِ بیرون و درون، سنتی و مدرن و امورِ آشنا و بیگانه هستند.
هیچ چیز جان سختتر از تصاویر و پیشداوریهای متقابلی نیست که فرهنگها از یکدیگر دارند. شاخص زمان ما سیل تصاویر رسانهای است که با سیلان خود روابط اجتماعی و تصاویر خودی و غیر خودی را به شکلی تعیین کننده متأثر ساخته. و فراسوی مرزهای ذهنی و جغرافیایی ، زیستگاههای مجازی نوینی را برپا میسازد. ساحتهایی که حتی در حوزه هنر نیز واقعیت رسانهای در آنها لمس پذیر شده است.
در همین حوزه است که نظامهای پویای جهانهای تصویری متفاوت به شدت درهم میآمیزند. در حالی که از کلیشههای فرهنگی اشباع شده اند یکدیگررا به چالش میکشند. یا رو در روی هم قرار میگیرند، طرفه آنکه اینها در نادر مواردی قادرند از چرتکه روز بازار جهانی جان سالم به در برند.