پیتر دویگ دیوار لپی راوز-۲۰۰۴

پیتر دویگ؛ جهانی در انتظار وقوع / آدرین سیرل / مریم اطهاری

 

معرفی مقاله:

بخشی از مقاله‌ی حاضر قسمت کوچکی از یک مصاحبه با پیتر دویگ و باقی مقاله خلاصه‌ای از یک مقاله به قلم آدریان سیرل است که در مورد دویگ تألیف نموده که در کتاب مجموعه‌آثار دویگ به چاپ رسیده است. سیرل در ابتدا به زندگی دویگ از کودکی تا جوانی پرداخته و روند علاقه‌اش به نقاشی را بررسی کرده و سپس به ویژگی‌های مهم آثار و نکات مهم نقاشی‌های دویگ اشاره کرده است.

.

بخشی از مقاله:

پیتر دویگ در ۱۹۵۹ در ادنبورگ (پایتخت اسکاتلند) به دنیا آمد. در دو سالگیش به خاطر شغل پدر، (پدرش حسابدار یک  شرکت کشتیرانی بود و به کشورها و شهرهای مختلف سفر می کرد)، تمام خانواده به پورت آو سپین در ترینیداد، جزیره ای در شمال ونزوئلا در دریای کارائیب نقل مکان نمود. پس از آن (در۷ سالگی پیتر) به کانادا، به منترآل رفتند و از آن پس نیز هر چند سال یک باردر دیگر شهرهای کانادا  اقامت داشتند.

این جابه‌جایی های دائمی، بنیه تحصیلی پیتر را تضعیف کرد. درسش بد بود و استعداد هنری خاصی هم بروز نمی داد. در ۱۷ سالگی خانه و مدرسه را به قصد کار به عنوان کارگرحفاری برای حفر چاه گاز درمرغزارهای کانادا  ترک گفت. این دوران چنا‌‌ن‌که خود او می گوید  از حیث ارتباطش با طبیعت تجربه ای استثنایی بوده است: “مرغزارها، تخت و یکدست تا هزارها مایل جلوترامتداد می یافتند، طوری که در مقابلشان به آدم حس حقارت و شکنندگی غریبی دست می داد…در طول روز با بقیه مشغول کار بودم، اما چون وسیله نقلیه ای نداشتم وفاصله مان معمولا ً تا نزدیک ترین مُتل ها بیش از ۵۰ مایل بود، اغلب بعد از کارآنقدر پیاده می رفتم تا به خانه یک کشاورز محلی می رسیدم و خواهش می کردم که شب رادر انبار علوفه شان  صبح کنم…”. و همین زمان است که او،برای نخستین بار آن حس عجیب  ” پیوستن به طبیعت، آن شکلش را که تنها در رؤیا پیش می آید”را لمس می کند.

دویگ در بیست سالگی راهی سفری” زیارتی ” به قصد جستجویی شخصی  در عالم نقاشی آلمانی شد. نخست برای دیدار از نمایشگاه مرور بر آثار “کریستین شاد” به برلین رفت و پس از آن به دیدن کارهای هنرمندان گروه پُل در آغاز سده بیستم یعنی اُتو دیکس، ارنست کریشنر و لویس کُرینت رفت.

درکارهای اولیه اومی توان جا به جا ردّ آثار این هنرمندان آلمانی  ونئو اکسپرسونیست‌ها و نیزنقاشی‌های انتزاعی ِ رنگ روغنی را یافت که  انباشته از تخته رنگ‌های غلیظ بودند و آن روزها دور وبرش در سینت مارتینز زیاد از آن‌ها می‌دید.

دویگ در کارهای اولیه اش از اسپری‌های رنگ، رنگ های متالیک و ماژیک (شاید به تقلید ازهنرمندان گرافیتی نیویورک ) بهره می گرفت وبدین ترتیب  مجموعه ای از کارهای  التقاطی ، مدعی و مغایر با پیرامونش را آغار نمود. از جمله کارهای این دوره وی، می توان به  “بدون عنوان ( وسل لانج)” اشاره کرد؛ که در آن سفری را ثبت کرده است که در تابستان ۱۹۸۲ با جیب خالی به همراه دو رفیق لندنی اش  با هوندا سیویک از تورونتو به نیواُرلئان ترتیب داده بود .

چیزی که دویگ در این زمان کوتاه کشف نمود، قابلیت‌های رنگ بود. از جمله آنکه رنگ می تواند مانند گِل به خود شکل بگیرد، می توان آن را در ضربه قلم‌ها یا ردّ کشیده قلم مو به خدمت گرفت آنجا که پبچک‌های درهم‌ تنیده و تاک و شاخه ها با هم  تاب می خورند؛ نیز، رنگ قادر است شکلی سفید ویکدست پدیدآورد، همچو یک قایق. یا توده مقطع و درهم قطراتی باشد مثل حجم برفابه های ماسیده کنار برف پاك کن.  رنگ می تواند رقیق باشد مانند هوا یا صُلب باشد مانند سر یک مرد یا یک خودروسواری. رنگ می تواند مانند قطره های آب بر شیشه، چکه چکه کند؛ می تواند بی شکل و خام انباشته شود یا به مثابه ردیف‌های آجر روی بوم چیده شود.

سبد خرید ۰ محصول