خیزران اسماعیلزاده در این مقاله به چهار نقاش؛ منوچهر یکتایی، لیلی متین دفتری، علی گلستانه و مهدی حسینی پرداخته است. اولین دلیل بررسی این نقاشان به اعتقاد او «اهمیت» آثارشان است. «نگنجیدن» نام آنان در دستهبندیهای مختلف عامل دیگری برای بررسی دقیقتر آثار این هنرمندان است. به زعم او در کار آنها اشتراکها و تفاوتهایی وجود دارد. کیفیت و جایگاه مطلقاً برابری ندارند، اما همگی نقاشان مهمی هستند. اسماعیلزاده ابتدا دربارهی اینکه چرا نام این نقاشان کمتر در مکتوبات تاریخی زمانهی خودشان آمده مقدمهای آورده و سپس نگرش آنان با جریانهای غالب را مقایسه کرده است. او برای توضیح اهمیت کارشان روی سبک شخصی آنان تأکید کرده و در آخر ویژگیای به میان میآید که در کار هر چهار نقاش مشهود است: امکان لذت بردن از امر مطبوع.
بخشی از متن:
در سدهی اخیر، غالباً در میدان نقاشی به کسانی توجه شده، یا نامهایی شهرت همگانی یافتهاند که ـ سوای کیفیت کارشان ـ یا در دستهی «پیشگامان هنر نوگرا» بودهاند یا به جریان هنری یا سیاسی مشخصی تعلق داشتهاند؛ و یا به دلیل برخورداری از شخصیتی خاص، توانایی تبدیل شدن به فیگوری ممتاز را داشتهاند. در سالهای اخیر، بر تعداد کسانی افزوده شده که به هیچکدام از این میدانها تعلق نداشتهاند. اما در محافل، هنرمندانی قابل احترام تلقی شدهاند. آیا دهکدهی هنر مدرن ایران به سویی میرود تا با اتکا به تجربهای کمابیش یکصدساله قادر باشد کیفیت کار هنرمند را بیرون از هالهای که سرمایههای اجتماعی ـ سیاسی برایش فراهم میکند داوری کند؟ یا منظومههای پیچیدهتری درکارند و شناسایی بسترهایی که این نامهای تازه روی آن ایستادهاند به وضوح و سادگی گذشته نیست؟
منوچهر یکتایی و لیلی متیندفتری را باید از نسل دوم پیشگامان هنر ایران دانست. آنها اگرچه پیامآور نوگرایی به عنوان مادهی خام در هنر ایران نبودند، در شکلدهی و بسط فرمهای ممکنِ مدرنیسم در هنر ایران نقشی پیشکسوتانه داشتند.