در مقالهی حاضر، علیرضا رضاییاقدم به تحلیل آثار احمد امیننظر پرداخته است. او در این تحلیل، با تمرکز بر بعضی آثار امیننظر همچون مجموعهی جمجمهها، برخی از ویژگیهای مهم آثار او را واکاوی کرده است. آثاری که گاه ترکیبی از الگوهای کلاسیسیسم غربی است و گاه گویی تأثیری بیواسطه از آثار محمد سیاهقلم. رضاییاقدم در این مقاله علاوه بر تحلیل این ویژگیها، نقاشیها را در مقایسه با آثار هنرمندانی چون اردشیر محصص نیز به گونهای دیگر معنا میکند.
بخشی از مقاله:
نقاشان موضوعات خودشان از منابع مختلفی میگیرند. نقاشان رئالیست به مشاهدهی مستقیم اشیای واقعی متکی هستند. نقاشان آبستره بر قواعد ترکیببندی و نظام زیباشناختی فرمالیسم تکیه میکنند. استفاده از عکس و تصاویر آرشیوی هم از رویکردهای متأخرتر و شایع در بین هنرمندان است. اما نقاشی امیننظر، فارغ از ارزشگذاری، هنوز سرشار از فیگورها و اشکال تخیلی است. در اینجا منظورم از تخیل همان معنای مرسوم است، یعنی ایجاد اعیانی در ذهن که معادل خارجی ندارند. اما این تخیلات بر خلاف نقاشانی که با تأسی از سوررئالیسمْ موجودات و صحنههای غریب را بازنمایی میکنند و معمولاً الابختکی و بیمعنی و، در بهترین حالت، «جالب» هستند، از انبان پربار تخیل سنتی/تاریخی ما برآمدهاند.
بر این اساس، درک موضع و موقعیت امیننظر نسبت به میراث سنتی ما بسیار بااهمیت است. او از موضع یک شرقشناسِ کنجکاو به این عناصر نگاه نمیکند، چنانکه گویی مانند یک مجموعهدار آثار سنتی، در کار جمعآوری و معرفی عتیقهجات یا اجناس «آنتیک» باشد. از سوی دیگر، آنها را همچون عناصری هویتی و نمادهایی تمام و کمال، سترون، نازا و توپُر، بهانهای برای انتقاد از سنت و تاریخ قرار نمیدهد. همچنین به نظر نمیرسد که نوستالژی گذشته و دریغ و افسوسِ شکوه از دسترفته محرک هنر او باشد. بنابراین او در کجا ایستاده است؟ در رد قلم او میتوان شیفتگی به تصاویر تجسمی و ادبی گذشتگان را دید. میتوان دید که چگونه ظرافتهای قلمگیری رضا عباسی را درونی میکند و چگونه تخیل خود را در راستای تخیل نقاشی مانند محمد سیاهقلم فعال میکند. در زمینهی خوشنویسی نیز به طرز مشابهی میبینیم که فرمهای سیاهمشق در کار او وارد میشود و معمولاً سر و صورت جنیان را شکل میدهد. درواقع خوشنویسی و خطنویسی پس از جریان سقاخانه، در برخی از آثار امیننظر بدل به «خطنگاری» میشوند. البته در اینجا با نقاشی ـ خط روبه رو نیستیم، بلکه هدفْ نمایش نسبت پویای طراحی و قلمگیری در بین دو سنت نگارگری و خطاطی است.