معرفی مقاله:
گرین کارت یا کارت سبز به زعم رؤیای آمریکایی تعبیری است برای ورود به دنیای جدیدِ خوشبختی. نغمه ثمینی در مقالهی «تو فاوست میشوی و گرین کارت مفیستو» اما با تحلیلی نشانهشناختی و استعاری جنبههای متفاوتی از آن را بررسی خواهد کرد. گرین کارت میتوانست کارت شهروندی و یا کارت آمریکایی نام بگیرد اما اسمش شد کارت سبز. رنگ سبز دلالتی دارد بر باروری و فراوانی، هر چراغی که سبز میشود در جانش دلالت دارد بر حرکت، رهایی و آزادی. گویی دعوتی است به پذیرفته شدن، به رسمیت شناخته شدن و از حاشیه به متن آمدن. حاشیه و متن پیشپیش در بطن مفهوم کارت سبز تعریف شدهاند: متن آمریکاست و حاشیه هر جایی غیر از آمریکا. گرین کارت با کمک رؤیای آمریکایی حاشینهنشینها را از همه جای دنیا فرا میخواند و تبلیغاتیترین ابزار آن لاتاری است که نمودی از بخت و تقدیر است. اما در داستان عامهپسند لاتاری کسی به زندگی بعد از گرفتن گرین کارت اشارهای نمیکند: دشواریهای مهاجرت. نغمه ثمینی در این مقاله با توضیح تجربی این روند ما را با گوشههای پنهان این اتفاق روبهرو خواهد کرد.
.
بخشی از مقاله:
آمریکا از مسأله اصل و نسب طفره میرود. نه اصل و نسبی را پرورش میدهد و نه اصالتی اسطورهای را. هیچ گذشته و حقیقت بنیادینی ندارد. انباشتِ بدوی زمان را تجربه نکرده. بنابراین در زمان حال دایمی زندگی میکند. انباشتِ آهستهی پایه و اساسِ حقیقت در طولِ قرنها را تجربه نکرده. بنابراین در وانمود دائمی، در زمان حال دائمی نشانهها زندگی میکند. محافظت از همه چیز، سردرآوردن از همه چیز، تسلط بر همه چیز. جامعهی وسواسی. پسانداز وقت. پسانداز انرژی. پسانداز پول. پسانداز ارواحِ خود. جامعهی ترس آلود.
تجربهی گرفتن گرینکارت بیشباهت به آیین اسطورهای آشناسازی نیست. یعنی وقتی قبیله قرار است کسی را به عنوان عضو تازه به خود بپذیرد. دقیق هم که نگاه کنی، در گذارِ گرینکارت قرار است فردی بیرونِ قبیله از حاشیهی “نامتمدن” به متنِ “متمدن” پذیرفته شود. گرینکارت گرفتن درواقع همین مرحله گذار است برای آمریکایی شدن. مرحلهی مقدماتی این آیین برای تمام کشورهای صادرکننده مهاجر کمابیش یکسان است. متقاضی یا باید در لاتاری برنده شود، یا فامیلی نزدیک در آمریکا داشته باشد. یا به نیروی کارش احتیاج داشته باشند، یا نُخبه باشد. اما درست از لحظهای که فرد میفهمد که در بازی گرینکارت پذیرفته شده و دیگر از متقاضی به مهاجر تبدیل خواهد شد، راه ملتها از هم جدا میشوند.
“اگر به زنان زیباروی علاقهمندید، برای گرفتن گرینکارت تلاش بکنید.” این یکی از شعارهای تبلیغاتی فیلم «گرینکارت» است و همهی پیام فیلم را در خود مستتر کرده: وسوسهی گرینکارت داشتن. داستان فیلم ساده و البته جذاب است. فرانسوی آوارهای میخواهد به هر قیمتی در آمریکا بماند. زن آمریکایی زیبا و خوشذوقی میخواهد به هر قیمتی خانهی رؤیاییاش را که گلخانهای دلباز دارد، حفظ کند. زن آمریکایی و مرد فرانسوی به طور صوری ازدواج میکنند. مرد برای گرینکارت و زن برای خانهی گلخانهدار.