بخشی از متن:
ایتوربیده (به نقل از گفتههایش) با عکاسی از آخرین نشانههای بازمانده از تاریخ و فرهنگ کهن کشورش، آرمانش را در نزدیک شدن به جوهرهی شاعرانه آن اقلیم میبیند. غفاری (به نقل از گفتههایش) با عکاسی از آخرین نشانههای فرهنگی اجتماعی عشایر ایران، آرمانش را در نمونهبرداری هرچه بیشتر و گستردهتر از زندگیهای رو به فراموشی عشایر میبیند. «مردمنگاری» صرفاً واژهای است موقتی و توافقشده میان من و تو، برای اشاره به حوزههای همپوشان میان این دو عکاس که از دو سلیقهی مختلف در عکاسی تغذیه میکنند.
فارغ از اینکه هر دو عکاس آیا در مقصد به انتظارات خود رسیدهاند یا نه، آنچه برای ما باقی مانده همین دو عکسِ بین راهی است. تصاویری که به شکلی نمونهای، نقطهی تلاقی این دو سلیقهی متفاوت در عکاسی است. جایی که میزان اطلاعات راهیافتهی درون عکسها نه آنقدر کم است که گراسیلا را به عالم یکسر شاعرانه، شخصی و دلخواهش محدود کند و نه آنقدر زیاد که غفاری را صرفاً در سطح یک مردمنگار محقق با دادههای بیشمار در دست، نگه دارد. هر دو عکاس که با کنجکاوی و اشتیاق خود را به این زنان بومی بلدِ راه سپردهاند، توانستهاند با توازنی شایسته جای خود را در مرز میان واقعیت و خیال نگه دارد. در همان قلمرو باریک و محدودی که بسیاری از عکسهای آنان را به خوانشی فراقومی بدل میکند تا نمایندهای شوند برای نمایش و تفسیر حضور انسان در این عالم.
پیشنهاد مطالعه: مقالاتی پیرامون «گراسیلا ایتوربیده»