در مقالهی حاضر سارا زندوکیلی به سراغ یکی از معروفتترین عکاسان دنیا، گراسیلا ایتوربیده، رفته است. او با مختصری از زندگینامهی او آغاز میکند و سپس به ویژگیهای مهم عکاسی او میپردازد. ایتوربیده که تحصیلاتش را در مدرسهی مذهبی تمام کرده بود، بعدها آیینهای مسیحی و دیگر مذاهب محلی، از مهمترین موضوعاتی شد که او در سفرهای متوالی خود به نقاط مختلف مکزیک و چند کشور دیگر، به آن توجه کرد. اما با مرگ دختر ششسالهاش همه چیز تغییر کرد. رنجهای شخصی و اشتیاق خود را به دانستن، در راه مراقبهی عکاسانهاش بر فرهنگهای دیگر مکزیک گذاشت. او با نگاهی متفاوت از عموم شهروندان غربی، با معناهای زندگی آنها، مفهوم از دست دادن عزیزانشان، مقدسات و امور پیش پاافتادهشان روبرو شد. در واقع ایتوربیده شروع به ثبت اقوام بومی آمریکا کرد. به خاطر شهرت ایتوربیده در تصویر کردن تمدنهای بومی آمریکاست که بسیاری او را عکاس مردمنگار یا انسانشناس یا صرفاً عکاس مستند میدانند. اما برخی معتقدند عکاسی او دامنهی سنت مستندنگاری را به عکاسی ساختگی گسترش داده است و برخی دیگر غرابت شاعرانه عکسهای او را به سنت رئالیسم جادویی در هنرهای تصویری مکزیک نسبت میدهند. زندوکیلی در این مقاله، تنها به این ویژگیها اکفا نمیکند و به چندین مجموعهی مهم او از جمله عکاسی از خانهی فریدا کالو و یا سفرهای او به هند نیز پرداخته است.
بخشی از مقاله:
شروع کار مستمر ایتوربیده، اواخر دههی ۷۰ بیشتر با عکاسی خیابانی در مکزیکوسیتی بود. او تصاویرش را در مراکز خرید، میدانهای بزرگ و حاشیههای فرودست شهر میجست. و بدون این که قصد ساختن ذهنیت اجتماعی یا ژورنالیستی خاصی از شهر را داشته باشد، بر برخوردها و همنشینیهای سورئال میان آدمها و اتفاقات پیرامونشان متمرکز بود. بازار سونورا یکی از این عکسهاست. از مرد پرندهفروشی که سرش را پشت روزنامهای که میخواند، پنهان کرده و با خروسهایی که زیر پایش آرام گرفتهاند، منتظر خریداران ایستاده است. دو تیتر درشت روزنامه هم، تهمایه خشنی به تصویر اضافه میکند: «هشدار به عزاداران مزدبگیر و دزدیده شدن قطارها».
اما بعدها او در مسیر اصلی حرفهای و مهمترین پروژههای دوران فعالیت خود، یعنی عکاسی از زندگی اقوام بومی مکزیک، سبک دیگری از کار را پیش گرفت و در آن رشد کرد. که بر اساس نزدیک شدن به سوژههای عکاسیاش و شریک شدن در زندگی روزمرهی آنها شکل مییافت. به این ترتیب دوربین عکاسی برای ایتوربیده گذرنامهای برای ورود به دنیای دیگران و تماس بیواسطه با واقعیات زندگی آنها شد. همین موضوع، نقطهی افتراق کار او با مربی سالیانش آلوارز براوو است. مدرنیستی تمامعیار که عکاسی برای وی ابزار تألیف شخصی هنرمند بود. ایتوربیده بر خلاف او، پیش از آنکه به هنر بودن عکاسی اذعان داشته باشد، آن را تعاملی اجتماعی میداند که از راه تصاویر برقرار میشود.
دوربین گراسیلا ایتوربیده به بنمایههای فرهنگی و سیاسیای میپردازد که بسیاری از آنها با تنشهای غرب و حاشیههای فرهنگی ارتباط دارند. عکسهای او، گویای مسائل فراوانی پیرامون تنوعات فرهنگی امریکا، حضور فراگیر تشریفات و آیینهای مذهبی در زندگی روزمره، تقابل فرهنگ و طبیعت و کشمکش میان سنت و مدرنیته است. اما ورای همهی اینها، ایتوربیده جایگاه فرد را در بازی میان خویشتن، چهره ظاهری، هویت و بازنمایی تصویر میکند. ایتوربیده از دههی ۱۹۷۰، سفرهای پیاپیاش را به شهرها و دهکدههای دورافتاده آمریکای مرکزی آغاز کرد. اما اولین پروژه جدی مردمنگارانه خود را به دعوت مؤسسهی ملی بومیان مکزیک در سال ۱۹۷۸ انجام داد.
پیشنهاد مطالعه: مقالاتی پیرامون «گراسیلا ایتوربیده»