معرفی مقاله:
مهران مهاجر در مقالهی پیش رو از تجربهی عکاسی از عکسهای خود میگوید که از نمایشگاهی در فرانسه بازگشته بودند. او این تجربه را به مهاجرت این بار نه آدمها بلکه مهاجرت اثر هنری پیوند میزند.
.
بخشی از مقاله:
حدود ده سال پیش بود كه عكسهایم در صندوقچهای چوبی از نمایشگاهی گروهی در فرانسه به تهران برگشتند. صندوقچه را كه باز كردم عكسها را در نایلون بستهبندی حبابدار پیچیده بودند و نامم را روی آنها نوشته بودند. “مهاجرها” بازگشته بودند. ویرم گرفت تا از این بستهها عكس بگیرم، حاصلِ كار شد، بستههای مهاجر (۱۳۸۳). مجموعهی این عكسها شاید، هم نمودِ گونهای خودشیفتگی باشد و هم گونهای ریشخندِ خود. انگار عكاس از لفاف و نام خود هم نمیگذرد و همهنگام انگار میخواهد مُهری بزند بر این عكسـگورها. اما از اینها كه بگذریم شاید عكسها تأملی باشند در نحوهی خوانش كارهای هنری در موقعیت دریافت آنها. اینجا به مهاجرت هنرمند نمیپردازم بل به مهاجرت هنر مینگرم و به “رفتن یا ماندنِ” هنر نگاه میكنم. این “یا”ی میانِ دو فعل آیا تنها كاركردی فصلی دارد، یا ممكن است نقشی ربطی هم پیدا كند و “و” بشود؟ و بعد هم بشود “رفتن و آمدن”.
از نیمهی دههی هفتاد به این سو بخش قابل توجهی از هنر ایران در جهان غرب امكان نمایش پیدا كرد. مدت كوتاهی نگذشت كه این امكان نمایش به امكان فروش هم تبدیل شد. باز هم چندی دیگر نگذشت كه مكان این نمایش و فروش هم تا حدود زیادی به امارات متحدهی عربی و برخی كشورهای دیگر حاشیهی خلیج فارس منتقل شد. امكانات فضای این نمایش و فروش چنان بوده كه برخی هنرمندان ــ اغلب به اختیار و گاه به اجبار ــ از نمایش كارهای خود در ایران چشم پوشیدهاند.