بخشی از متن:
در دههی ۶۰ و در دورانی که هنر ناب نمایشی باب شد، هنرمند مواد و تکنیکهای تلفیقی را در چارچوبی مشخص و منسجم به کار گرفت و به این ترتیب، آثار برآمده به خودی خود به هدف اصلی کار بدل شدند. اما با هنر ترانس آوانگارد در دههی ۷۰، عرصه به هنر بازنمایی میرسد. و هنر جدید با توجه به خاستگاه پیدایش (این تفکر)، عدم قابلیت خود را در ایجاد نگرشی شخصی و جهانی را، که بر او نسبت داده میشده است، آگاهانه برملا میکند. «بازنمایی»، مفهومی است که هنر مورد بحث، بدان وسیله، وانمودهای نافرجامی را که در طول تاریخ، بر پایهی طراحی به نهایت انتزاعی بروز یافته، را مرور و مورد بررسی قرار میدهد. نهضت ناب آوانگارد همچنان بر این امید چشم فرو بسته است. هنرمند ترانسآوانگارد تردیدی موجه را بازشناسی میکند که به واسطهاش از بند باورهای خرافی، که بر هر سنت محافظهکار و محدودی گره خورده بود، رهایی یابد. بدین سبب نیز، (هنرمند ترانسآوانگارد یک نیهیلیست ــ به معنای مشخص نیچهای آن ــ است. رها از هر دیدگاه قطعی که مرجعی را دنبالهروست. چراکه اکنون درگاه تمامی منابع بر او گشوده است. هنرمند ترانسآوانگارد از نشانههای مرسوم افسردگی که در دوران بیانگیزگی و سردرگمی، آدمی را دچار میکند، رها گشته است. و همین ویژگی سبب میشود تا بر افسردگی خود فائق آید و به سرچشمهی روان و جوشان انگیزش بازگردد.