متن حاضر به موضوع اقتباس اشاره دارد و برای توصیف این مقوله اشارهای دارد به متن رمانی با نام بارون درختنشین اثر ایتالو کالوینو و نقاشی تاب اثر ژان اونوره فراگونار. اقتباس يكي از رويكردهاي ساختاري هنر امروزست، اينكه اقتباس سابقهاي به قدمت خود هنر دارد، و همينطور گسترده بودن طيف شيوههاي اقتباسي: اقتباس از روی اصل، اقتباس به گونهای كه اصل فوراً قابل شناسايی نباشد. با قطعیت نمیتوان عنوان کرد، آيا زماني كه كالوينو کتاب بارون درختنشین را مینوشته به اين نقاشی نظر داشته است یا نه؟ اما با خواندن بارون درختنشين تصويری روشن از نقاشی فراگونار به خاطر آورده میشود.
در هر صورت اگر قرائن را كنار هم بگذاريم خواهيم ديد چنين اقتباسی دور از ذهن نيست. نقاشی تاب در سال ۱۷۶۷ توسط ژان ـ اونوره فراگونار نقاش شهير سبك روكوكو امضا شده است. و ماجراهای كتاب بارون درختنشين از پانزدهم ژوئن سال۱۷۶۷ آغاز میشوند. سفارشدهنده نقاشی يك درباری جوان به نام بارون دو سن ـ ژولين و نام قهرمان كالوينو، بارون كوزيمو لاورس دو روندو است.
فارغ از تفاوتها و شباهتهای متن كالوينو با نقاشی فراگونار، تحليل نشانهشناسی اين دو اثر، فضای نمادين كامجويانهای را مشخص میكند. كه در آن، هم گزارههای گفتمانی زمان روايت دو اثر ـ۱۷۶۷ـ و هم گزارههای تأويلی دوران ما معنی میشوند. نمادهای آشكار فرويدی چون تاب، لنگه كفش زنانه، شكوفهها و گلها در نقاشی، و تاب، سيب، درخت ماگنوليا و انبوه درختان با برگهای خيس در كتاب، هر كدام يكديگر را تقويت میكنند و امكان گزينش اقتباس يكی از ديگري را هموار میسازند. از سوی ديگر اقتباسهای جزئی ديگری هم در دو اثر قابل شناسايی است كه باز در راستای تشديد يكديگر عمل میكنند. فراگونار يكی از مشهورترين نقاشیهای سبك روكوكو را آفریده است. (اگر به مطالعهی متون مربوط به تداعیهای تصویری و داستانی علاقهمند هستید، متن ضیافت به قلم محمدمهدی چیتسازها نمونه خوبی از این گونه متون است.)
بخشی از متن:
صحبت از همخانوادهها بلافاصله برایم یادآور مقوله اقتباس در هنر شد. اینكه اقتباس یكی از رویكردهای ساختاری هنر امروزست. اینكه اقتباس سابقهای به قدمت خود هنر دارد. و همینطور گسترده بودن طیف شیوههای اقتباسی: اقتباس از روی اصل، اقتباس به گونهای كه اصل فوراً قابل شناسایی نباشد ـ مانند اقتباسهای عكاسانهی سیندی شرمنـ یا اقتباسهای دردسرساز ریچارد پرینس از گاوچران تبلیغ سیگار مارلبرو. اقتباس سینما از ادبیات، ادبیات از سینما، نقاشی از ادبیات و دستآخر، اقتباس ادبیات از نقاشی.
اما از میان وسوسههای بسیار برای نوشتن از هم خانوادهها، در اینجا میخواهم از یک رمان، کتاب بارون درختنشین اثر ایتالو کالوینو، و از یکی از نقاشیهایی که بسیار دوست دارم صحبت کنم. نقاشی تاب اثر فراگونار. سفارش این اثر تصادفی و از سر اتفاق بوده است. یک لرد متفنن قصد داشته خودش و دلدادهاش را در یک وضعیت غیرمعمول تصویر کند. پس نقاشی نامدار را در خیابان مییابد و به او سفارش میدهد. اما نقاش به دلايل اخلاقی سفارش را نمیپذیرد. و قرعه به نام فراگونار میافتد تا یکی از مشهورترین نقاشیهای سبک روکوکو را بیآفریند.
در نقاشی زنی جوان را میبینیم که سبک و رها بر تابی نشسته. و در روبهرو، مرد جوانی میان بوتههای گل پنهان شده. و لذتجویانه تاببازی زن را که لنگهای از کفشش به هوا پرتاب شده نگاه میکند. مردی موقر و میانسال – شاید همسر زن – که در سایه قرار گرفته، تاب را با جدیت حرکت میدهد. و مجسمه سنگی یک کیوپید کوچک ناظر بر صحنه با انگشت اشاره بر لبها هشدار میدهد و دعوت به سکوت میکند. نقاشی، اندرونی باغی را با درختان انبوه و مجسمههای سنگی نشان می دهد، درست مشابه صحنهای از کتاب کالوینو (بارون درخت نشین، ۲۹):
… سپس کوزیمو توانست باغ را تماشا کند. و درختانی را دید که برخیشان برگهای پهن و درخشان داشتند. انگار که پردهای از تنم رویشان نشسته بود. و برخی دیگر برگهایی نازک و نوک تیز داشتند. و تنههایشان بعضی صاف و بعضی زبر بود. سکوت ژرفی بر باغ چیره بود. دستهای گنجشک کوچک به هوا پرید. سپس صدای نازک دخترکی آمد که میخواند: اوه لالالا! تاببازی کوزیمو زیر پای خود را نگاه کرد. از درخت بزرگ تایی آویخته بود که تکان میخورد. و دخترک مو بور شش هفت سالهای روی آن نشسته بود. گیسوان دخترک بالای سرش جمع شده بود. پیراهنی آبی به تن داشت. که برای کودکی به سن او اندکی مسخره جلوه میکرد. و با هر حرکت تاب دامن پر چین و پر از توریاش تکان میخورد. دخترک با چشمان نیمهبسته و سر افراشته روبهروی خود را نگاه میکرد. …