معرفی مقاله:
هدف اصلی این مقاله تعیین تأثیر استراتژی برندسازی برای شهرها است. این مطالعه به بررسی شهرها به مثابه برندهای تجاری و برندسازی مؤثر یک شهر خواهد پرداخت. به همان میزان که برندسازی درست به مطلوبیت بیشتر یک شهر یاری میرساند، برندسازی نامطلوب میتواند در کاسته شدن از مطلوبیت آن تأثیر داشته باشد. در طول سالیان، برخی شهرها کامیاب بودهاند و رونق یافتهاند و برخی دیگر با مشکلات مواجه بودهاند. برندِ یک شهر تا چه حد میتواند در این موضوع تأثیرگذار باشد؟ برای اینکه یک شهر بتواند برای خود برند موفقی بسازد لازم است کیفیتهای مطلوبی داشته باشد. با وجود این، عوامل بسیارِ دیگری نیز در میان هستند. یکی از عوامل کلیدی در تعیین امکانات بالقوه یک شهر برای برندسازی همکاری میان شهروندان و مسئولین شهری است. نقاط ضعف و قوت این روندها نیز در اینجا مورد توجه قرار خواهند گرفت.
این مطالعه بر پایه تحقیقات انجام شده بر منابع تاریخی، جمعیتشناختی، روندهای فرهنگی، جرم، پیشبینیهای اقتصادی، چشمانداز سیاسی، ساکنین شهرها، نشریات دورهای، کتابها، و مصاحبههای پیرامون برندسازی در حیطهی شهرداریها نگاشته شده است. در بخشی از این مقاله، مطالعه موردی سه شهر که تصویر برندی مثبت و موفقی دارند، دو شهر که تصویر برندی ضعیفی دارند و در تلاش هستند تا تصویر موفقتری را احیا کنند، به علاوه یک شهر نوپا که هنوز تصویر برندی ندارد ارائه خواهد شد. علاوه بر این، نظریهی طبقهی خلاق و شیوهی بازاریابی شهری نیز به عنوان دو روش نوین مورد استفاده برای سنجش گرایشات رایج در بازاریابی شهری مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
اطلاعات ارائه شده در اینجا از منابع مختلفی از جمله کتابها، نشریات، همایشها، تجربه شخصی، اطلاعات کلامی، ساکنین شهرها، تبلیغات، و مصاحبه با اقتصاددانان به دست آمده است.
اینکه مردم شهری را برای زندگی انتخاب میکنند دلایل خاص خودش را دارد. برخی شهرها با وجود از میان رفتن صنایعی که در ابتدا باعث شکلگیریشان بودند، توانستهاند خود را به صحنهی شهرهای موفق بازگردانند. همانطور که برندهای تجاری در تحول دائم هستند، شهرهایی که محبوب باقی میمانند نیز قابلیت متحول شدن را در خود حفظ میکنند. برای این شهرها، پیشرفت و فنآوری هم نقش دوست را دارند و هم دشمن. شاید توجه به حس تعهد و وفاداری که شهرها در افراد ایجاد میکنند برای رفع تردید دربارهی اینکه بازار جدیدی از برندهای شهری در حال شکلگیری است کافی باشد. برنامهریزان شهری برای اینکه بتوانند شهرهایشان را سرزندهتر کنند، یا در مواردی به زندگی باز گردانند، میلیونها دلار در برندسازی سرمایهگذاری میکنند. حجیم شدن باعث میانمایگی میشود و شهرهای امروز به صرفِ اندازهشان امکان دستیابی به بهترینها را، به جز در مقیاس یک حیطه، منطقه یا ناحیه خاص، از دست دادهاند. برای اینکه بتوان یک شهر را یک برند به حساب آورد، لازم است آن شهر مهمترین ویژگیها و کیفیتهای بنیادین یک برند را داشته باشد.این بدین معناست که یک شهر خوب باید از موارد زیر برخوردار باشد:
– موقعیتهای شغلی جذابی ارائه دهد.
– هزینه زندگی در آن به نسبت دستمزدها بیش از حد زیاد نباشد.
– از مسکن با کیفیت و قیمت مناسب برخوردار باشد.
– سیستم حمل و نقل عمومی معقولی داشته باشد.
– امکانات آموزشی و جاذبههای فرهنگی و تفریحی خوبی داشته باشد.
– آبوهوایش به نسبه خوب باشد.
اینکه تصویر برندی یک شهر چطور به آن یاری میرساند به نحوهی ارائه و برجستهسازی این کیفیتها از طریق انتقال کلامی، روابط عمومی، و یا در مواردی تبلیغات بستگی دارد. البته این کیفیتها باید مابه ازای واقعی داشته باشند و شهر باید “قابل سکونت” باشد. شهر باید برای افراد جذابیت داشته باشد.