الکساندر دینکا دفاع از پتروگراد ۱۹۲۵ russian art

ای دوست، ای برادر، ای تجربه‌ی جمعی/ سینا دادخواه

برای مدرنیست بودن باید هم انقلابی باشی هم محافظه‌کار. حکم غریب مارشال برمن در کتاب نئوکلاسیک تجربه‌ی مدرنیته بیشتر از آنکه نسخه‌ای تجویزی یا تشویقی برای «سازگار»‌تر ساختن مردمان دنیای مدرن‌ با شرایط و تناقضات زندگی‌شان‌ باشد حکمی است تفسیری و برآمده از ذات زندگی مدرن. حکمی که به گویاترین شکل ممکن نجواهای روح پرآشوب این زندگی را فاش و افشا می‌کند. شبحی که بر سراسر وجوه زندگی چه فردی‌ و چه اجتماعی سایه می‌اندازد؛ هوشیار و ناهوشیار در تن تجربیات متنوع و چندلایه‌ی ما حلول می‌کند و ما را به تناسخی ابدی می‌کشاند. تناسخی که این بار نه از مرگی به مرگی دیگر که در همین زندگی حی‌وحاضر دنیوی تغییر سیما می‌دهد. در برخوردها و صحنه‌های عادی‌ و معمولی زندگی روزمره‌ لحظه‌به‌لحظه آدم‌های دیگری می‌شویم. انعطاف‌پذیری فوق‌العاده‌ی روحیات‌ و عواطف در بسیاری اوقات حتی خودمان را هم غافلگیر می‌کند. در ظاهر با حرارت از سیاستمداران رفرمیست حمایت می‌کنیم ولی در خلوت ‌و جمع‌های خیلی خودمانی مکنونات قلبی‌ را که سرشار از ارادت به محافظه‌کارترین محافظه‌کاران است به کنایت یا صراحت بیرون می‌ریزیم. با رودربایستی و حتی صادقانه (مگر چه فرقی می‌کند؟) از ثمربخش بودن تجربه‌های آوانگارد هنری دم می‌زنیم اما همزمان و چه بسا درونی‌تر و حقیقی‌تر سریالی تلویزیون ما را عمیقاً متأثر می‌کند و به گریه وامی‌دارد. مسئله‌ی ضعف روحی یا نقص فکری و حسی نیست. حتی به شکلی متفاوت باید به ستایش این روحیه (مسلماً هرچه آگاهانه‌تر بهتر) برخاست. با چشمانی گشوده به دنیا و ماوقع نگریستن. حفظ فاصله‌ی خودخواسته با پدیده‌ها. توانایی انتخاب میان هزاران امکان‌ و احتمال ممکن برای لذت و معنا. ماجراجویی (چه عاطفی چه سیاسی چه فکری) و تغییر فازهای پیایی. به شخصه چنین فردی را ستایش می‌کنم. او همچون زرتشت نیچه هربار از کوهستان برمی‌گردد با خود بشارت و تحفه‌ای دیگرمی‌آورد. گیرم در طول زندگی‌اش هزاران قله را نیمه‌تمام فتح کند و انگ هرهری بودن بر پیشانی‌اش بنشیند، ولی در جامعه اگر سیل مخالفان هم برعلیه‌اش راه بیفتد کسانی هستند که او را بفهمند و درک کنند. اما مسئله‌ی روحیه‌ی فردی نیست، سؤال بنیادین هملتی این است: رقابت دائمی میان انقلابی‌گری و محافظه‌کاری چه بر سر تجربه‌ی جمعی می‌آورد؟

بخشی از مقاله:

یکی از دستاوردهای ماکس وبر به عنوان یکی از بنیادگذاران علم جامعه‌شناسی‌وضع مفهومی کاربردی به نام تیپ ایده‌آل بود. برای تشریح یک وضعیت جامعه‌شناختی (یک نظام دینی یا اداری ، یک خرده فرهنگ نسلی یا یک خانواده‌ی مدرن و…) باید تیپ ایده‌آلی را نمونه قرار داد و سپس نمونه‌ی موجود را با آن مقایسه کرد. ایده‌آل در اینجا به معنای «آرمانی» و «بی‌نقص» نیست بلکه به معنای «مثالی» است. تیپ ایده‌آل می‌تواند خصوصیات منفی و یا ناکارآمد هم به خودش بگیرد. به پیروی از وبر می‌توان برای تجربیات جمعی مدرن هم تیپ‌های ایده‌آلی در نظر گرفت. هنر مدرن در اینجا کمک شایان توجهی می‌کند.

نام این نقاشی، دفاع از پتروگراد است اثر هنرمند رئالیست سوسیالیست الکساندر دینکا در سال ۱۹۲۸. در این نقاشی خطوط و رنگ‌ها و فیگورها چنان قطعی ترسیم می‌شوند که فرصت هر تشکیک و تفسیر متفاوتی را از بیننده سلب می‌کنند. مخاطب باید به اقناعی سریع واداشته بشود. باید برای دفاع از شهر در برابر حمله‌ی ضد انقلاب شور به پا کرد. هنر باید توان بسیج عمومی داشته. در نیمه‌ی بالایی نقاشی پلی فولادی است که از روی آن مجروحان جنگی تکیده‌ و محتضر برمی‌گردند ولی از این سو نیروهای تازه‌نفس‌ قدبرافراشته و مصمم به سمت جبهه‌ی جنگ می‌روند و در پشتشان منظره‌ی شهر ساحلی که دفاع هنری از آن هدف نهایی دینکا است نمایان است. نیمه‌ی پایینی پر نور و شفاف است و قسمت بالایی کمی تیره‌تر تصویر شده تا چشم بیننده اجباراً به طرف نیمه‌ی پایینی میل کند.

اما آیا تجربه‌ی جمعی مدرن محدود است به همین دو شکل که آن‌ها را «اشتراکی» و «رفاقتی» نام گذاشتیم؟ اگر این گونه باشد باید تا به حال فاتحه‌ی حوزه‌ی عمومی خوانده می‌شد و زندگی‌مدرن در همان نخستین بارقه‌هاو نطفه‌هایش جان می‌سپرد و به افسانه‌ای غیرمشهور در کتاب‌های تاریخ بدل می‌شد. حقیقت این است که جوهر حقیقی زندگی مدرن خود را در شکلی متعالی‌تر از تجربه‌ی جمعی کریستالیزه می‌کند. …

سبد خرید ۰ محصول