در مقاله حاضر آرتور دانتو هنر آنسلم کیفر را از دیدگاهی اجتماعی و سیاسی بررسی می کند و در تلاش است با دیدی فرهنگی آثار او را تحلیل کند.
.
بخشی از مقاله:
ترس از اینکه هنر میتواند دولت را نابود کند، روی سیاه و بدبینانۀ این اعتقاد است که هنر به تنهایی میتواند آن را نجات دهد. مصادره «هنر منحط» به دست نازیها یک روی همان سکه تقلبیای است که بیان نمونهوار روی دیگرش سانتیمانتالیسم این گفته آدورنوست که «کنش شاعرانه (به معنای عام آن که همه هنرها را شامل میشود) بنیادیترین کنش تاریخی است.» هر دو دیدگاه در روزگار باستان همزمان با جنگ تندی که بین فلسفه و شعر در جریان بود زاده شدند. افلاطون خواهان اخراج شاعران از جمهوری آرمانی خود شد. اما در عین حال همو بود که تئوری هنری پیش پا افتادهای تدوین کرد هک حتی امروز، «هنر تنها برای زیباییشناسی» سلاحی است سیاسی در دست منتقدان محافظهکار. در شرایطی که آتن سیاهترین روزهای خود را از سر میگذراند، آریستوفان اعتقاد داشت تنها روزنه امیدی که وجود دارد این است که یکی از نمایشنامهنویسان بزرگ از هادس فراخوانده شود. در لحظهای چنین سرنوشتساز، وقتی اسپارتیها پشت دروازههای آتن رسیده بودند و حمله بزرگ بهار را تدارک میدیدند، وقتی طاعون، فرار سربازان، سقوط، تحقیر و شکست آتن را تهدید میکرد، تنها مغز ارتجاعی مغشوش آریستوفان میتوانست این اوضاع را معلول نبودِ هنر بزرگ بداند! انحطاط هنر یونان، در تشریح بعد از موت توسط نیچه، به پیروزی عقل بر اسطوره نسبت داده شد. هنرمندی که آریستوفان قهرمان نمایشنامه «قورباغهها»ی خود را وا میدارد از دوزخ برش گرداند، همانطور که انتظار میرود، تجسم این باور است که هنر تنها زمانی میتواند از کارکرد نجاتبخش خود خلاص شود که اسطوره بر عقل پیروز شود. اگر قرار است اهالی آتن به رهبری هنر به دوره اخلاقی تازهای وارد شوند، زبان بهتر است سنگین و موقر، متعالی، تاریک و عظیم باقی بماند. …
.