پوستر نهمین جشن هنر شیراز از مرتضی ممیز

از “سین” تا “شین” / فرشاد رستمی

معرفی مقاله:

طرح گالری سین برگرفته از حرف «سین» و طرحی برای رستوران‌های زنجیره‌ای شیلا بر گرفته از حرف اول این نام؛ «شین». هر دو در نمایشگاه «سرو نقره‌ای»، اولین نمایشگاه اعضای انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران و در بخش «نشانه» به نمایش در آمدند، درست کنار هم. طرح اول، رتبه‌ی نخست طراحی نشانه را کسب کرد، در صورتی که طرح دوم اصلاً مورد توجه قرار نگرفت. فرشتاد رستمی مقاله‌ی خود را با این دو حرف (طرح) آغاز می‌کند تا به تفاوت دیدگاهی بپردازد که طی سال‌ها شکل گرفته و نتیجه‌ی آن، امروز در انتخاب‌هایی از این دست نمایان می‌شود.

بخشی از مقاله:

بیایید بدون پیش‌داوری به این دو طرح بپردازیم؛ هر دو بر اساس حرف اول نام گالری سین و رستوران‌های زنجیره‌ای شیلا طراحی شده‌اند. در طرح گالری سین، طراح با استفاده از رد قلم، فرمی ساده از حرف «س» ایجاد کرده که در جهت ارتباط با نوع فعالیت گالری هنری است. در نشانه‌ی رستوران‌های زنجیره‌ای شیلا، حرف «ش» با استفاده از خطوط منحنی طراحی شده است. در نهایت با طرحی روبه‌رو می‌شویم که با موضوعی که قرار است معرف آن باشد، کاملاً مرتبط است. رنگ قرمز هم به کمک طرح آمده و ارتباطی محکم‌تر و گویاتر با محتوای فعالیت یک شرکت محصولات غذایی شکل داده است.

هر دو طرح برای رسیدن به هدف خود و ارتباط با موضوع و مخاطب، به یک میزان از عهده “حل مسئله” برآمده‌اند اما سؤال اینجاست که چه امتیازی باعث شده که طرح اول، جایزه‌ی نخست طراحی نشانه را کسب کند و طرح دوم چه کاستی‌هایی داشته که حتی در میان نامزدهای دریافت جایزه هم قرار نگرفت. داوران جشنواره حتماً دلایلی برای این انتخاب داشته‌اند ـ که محترم است ـ ولی پاسخ به این پرسش و بررسی دقیق موضوع، مسائلی را روشن خواهد کرد که از سال‌ها پیش گریبانگیر حرفه‌ی طراحی گرافیک در ایران است.

جواب کلی را شاید بتوان این‌طور بیان کرد: وجه تمایزی که باعث شده طرح اول برگزیده شود چیزی نیست جز «موضوع» طرح. گالری هنری در مقایسه با رستوران از ارزش و اعتبار بیشتری نزد داوران و بیشتر طراحان برخوردار است. مخاطب گالری هنری، هنرمندانی هستند که خود، اعتبار طرح را بالا می‌برند؛ در صورتی که رستوران‌های زنجیره‌ای  مخاطب عام دارند و اعتبار و ارزش آنها برای هنرمندان به مراتب کمتر از محلی است که برای عرضه‌ی آفرینش‌های هنری کاربرد دارد. این تفاوت و ارزش‌گذاری تا آن‌جا ریشه‌دار است که دو واژه‌ی «گرافیک فرهنگی» و «گرافیک تجاری» را وارد ادبیات گرافیک معاصر ایران کرده است. این نام‌گذاری از آن دست موضوع‌های پر حرف و حدیث است که بارها درباره‌ی آن بحث شده، حتی به جدل انجامیده و موافقان و مخالفانی پیدا کرده است. هدف این نوشتار دامن زدن به این بحث بی‌سرانجام نیست، این تفاوت دیدگاه نقطه‌ی عزیمت برای پرداختن به دلایل این تفکیک و تبعاتی است که در پی دارد. از این رهگذر می‌خواهیم به این بهانه شرایط کنونی حرفه‌ی گرافیک در ایران را بررسی کنیم.

اگر آغاز شکل‌گیری رشته‌ی «طراحی گرافیک» در ایران را همزمان با تأسیس دانشکده‌ی هنرهای تزئینی در مجتمع دانشگاهی هنر (۱۳۳۹) در نظر بگیریم، عمر آن به نیم قرن خواهد رسید. ایران در اواخر دهه‌ی ۱۳۳۰ و دهه‌ی ۱۳۴۰ در جریان مواجهه با مدرنیته و دنیای صنعتی غرب، با سیل انبوه واردات کالا روبه‌رو می‌شود. این رویارویی که با افزایش درآمد ملی و سرانه ناشی از افزایش قیمت نفت همراه است، مصرف‌گرایی را به دنبال دارد. نتیجه‌ی دیگر، شکل‌گیری نیازهایی برآمده از بهبود وضعیت اقتصادی و رویارویی با مظاهری از زندگی است که پیش از آن در متن زندگی ایرانیان جایی نداشت؛ نیازهایی مرتبط با برساخته‌های مدرنیته. از جمله این نیازها لزوم تبلیغات برای فروش کالا و جذب مشتری است که آرام آرام فضای تبلیغات ایران را شکل داد.

دهه‌ی ۱۳۴۰ آغاز پیدایش آژانس‌های تبلیغاتی برای پاسخ به این نیاز است. هنرمندانی که بعدها به عنوان پیشکسوتان رشته‌ی گرافیک مطرح شدند، فعالیت خود را از این آژانس‌ها شروع کردند و با عنوان «نقاش تبلیغاتی» به مصور کردن آگهی‌های تجاری مشغول شدند.

سبد خرید ۰ محصول