ارسیا مقدم، نقد هنری، گالری هما، علیرضا رضایی‌اقدم

نمایشگاه نقاشی ارسیا مقدم؛ قلدرها و لَوندها/ علیرضا رضایی‌اقدم

مقاله‌ی «قلدرها و لوندها» نوشته‌ی علیرضا رضایی‌اقدم به بهانه‌ی نمایشگاه نقاشی ارسیا مقدم با عنوان «تقریبا همه راضی‌اند» در گالری هما است.

بخشی از متن:

در بين آن دسته از نقاشان ايران که آثارشان ملهم از فانتزی‌های کودک‌مآبانه‌ای است که با بی‌تکلفی (niave) و خام‌دستیِ عامدانه اجرا می‌شود، ارسيا مقدم اصيل‌ترين آن‌هاست. وقتی بيش از ۱۰سال پيش اولين نمايشگاه او را در گالری طراحان آزاد ديدم. فکر می‌کردم که چطور يک نقاش ايرانی می‌تواند ظاهر آدم‌های اروپای قرن نوزدهم و فيگورهای مدرنيست‌هايی مثل جيمز اِنسور و ژرژ روئو را که کاملاً با فضای ايران بيگانه‌اند، ترسيم کند. و با اين‌ حال آثارش ديدني و دوست‌داشتنی به‌نظر برسند. هرچند در اهميت و امکان ادامه‌ي معنادار اين نقاشي ترديد داشتم. چراکه کار او هنوز نوعی سبک‌پردازی تصعنی می‌نمود که صرفاً به‌واسطه‌ی رنگ‌های شفاف و تکنيک آزادش ديدنی بود. و به دليل فقدان محتوا نمی‌توانست پيوندی با وضعيت ما برقرار کند.

عجيب بود که يک نقاش به جز دريافت سبک و سياق هنر مدرن، شکل و شمايل ظاهری فيگورها را نيز وارد نقاشی‌اش کند. نه اينکه بر سر فيگور مردان کلاه نمدی بگذارد و يا زن چادری بکشد، اما دست‌کم کلاه سيلندر و کلاه‌های ويکتوريايی را از سر مردان و زنان بردارد. آيا اين فرم تقليدی به‌رغم انسجام تکنيکی و پيچيدگی در ترکيب‌بندی، کار ارسیا مقدم را به يک تصويرسازی کليشه‌ای تقليل نمی‌داد؟

با اين حال ارسيا مقدم سال‌ها به اين شيوه نقاشی کرد. تا جايی که «سبک‌پردازی» وارداتی‌اش تبديل به «سبکش» شد. مثل کارخانه‌ی مونتاژی که رفته‌رفته مدل خاص خودش را بر پايه‌ی الگوی اوليه توليد کند. اين موضوعِ کم‌اهميتی نيست. هنر نوگرای ما وارداتی غرب است و از اين سرنوشت تاريخی گريزی نبود. اما اغلب نقاشان نوگرای ما نتوانستند درنهايت آنچه را که گرفته بودند، به‌اصطلاح درونی کنند…

سبد خرید ۰ محصول