نمایی از فیلم رنگ انار سرگئی پاراجانف sergey parajanov

آیا پاراجانف و نامجو شباهتی به هم دارند؟ / روبرت صافاریان

بخشی از مقاله:

یکم فی‌البداهگی کارهای آنها. اینکه آنها کارهایی می‌کنند که مخاطب‌شان را غافلگیر می‌کند. و بسیار راحت این کارها را می‌کنند. نامجو وقتی به “تَن تَنَم” شعر مولانا می‌رسد بی‌پروا به یک جور موسیقی زبانی در می‌غلطد، مثل حرکت دوربین غریب و عنان از کف داده روی جنگل‌های برف‌گرفته در صحنه‌ی بازی پسربچه و دختربچه در فیلم سایه‌های نیاکان فراموش شده‌ی ما . این زنده بودن و شور فی‌البداهه‌ی کارهای دو هنرمند چیزی است که آنها را از هنرمندان وسواسی و کسانی که آن قدر به صنعت فکر می‌کنند  که کارشان متکلف می‌شود متمایز می‌کند. برای آنها اجرا هم هرچند مهم است، امّا اصل، ایده‌ی کار است. اجرا ممکن است کمی این طرف و آن طرف شود، امّا ایده اگر بکر و غافلگیرکننده شود،کار،  تأثیر خودش را می‌گذارد. البته هر عنان از کف دادنی به اثر هنری موفق بدل نمی‌شود. شرط این اتفاق آن است که هنرمند از یک پشتوانه‌ی تکنیکی و فرهنگی غنی برخوردار باشد که ناخودآگاه شکل کار او را کنترل می‌کند. به گمانم تأثیرگذاری کارهای اولیه‌ی نامجو تا حدودی زیادی ناشی از این است که در شرایطی اجرا شده‌اند که قرار نبوده است منتشر شوند و این امر باعث نوعی راحتی در کار نامجو شده که در آثار جدیدترش نیست.

دوم آنکه آنها هم سنتی و هم مدرن‌اند. یعنی هنرمندان مدرنی هستند که از هنر سنتی به عنوان ماده‌ی خام کارشان استفاده می‌کنند. پاراجانف هنر فولکلور ملت‌ها را ماده‌ی خام کارش می‌گیرد، امّا رفتاری که با این هنرها می‌کند اصلاً سنتی نیست. تاریخ هنر و آثار کلاسیک نقاشی نیز برای او در حکم ماده خام هستند. مثلاً نگاه کنید به رفتاری که او با نقاشی مشهور مونالیزا می‌کند. آن را از وسط می‌برد و به کارهای جدید کاریکاتورمانندی که خیلی سریع خلق شده‌اند تبدیل می‌کند. نامجو نیز بسیار از شعر شاعران کلاسیک ایران و موسیقی مردم نواحی استفاده می‌کند. امّا او نیز با این آثار بسیار آزاد رفتار می‌کند. برای نمونه به یاد می‌آورم بازی‌ای را که او در آلبوم ترنج  با دوبیتی “رفتُم به نخجیر” انجام داده است با آن خواندن کمدی ـ جدی و شخصیت‌ دادن به بخش‌هایی بی‌معنی از کلمات مانند “موتیر” به عنوان عناصر مستقل. آن‌ها با هنرمندان بزرگ مانند دوست و رفیق، بازی و شوخی می‌کنند. ارزش کار آن‌ها را می‌دانند امّا رابطه‌شان آن رابطه‌ی تشریفاتی و متکلف و احترام گذاشتن از سر عادت نیست با سنت هنری. کاری که پاراجانف با داوینچی می‌کند اگر کسی دیگری می‌کرد توهین‌آمیز تلقی می‌شد.

سوم طنزی است که در کار هردو هست و جزئی است از همین برخورد سرزنده و خودجوش آن‌ها. وقتی پاراجانف عروسک کار دستی خود را خود حلق‌آویز می‌کند یا در فیلم رنگ انار بنّایی که بالای دیوار آجر می‌چیند با لحنی پیامبرگونه به شاعر امر می‌کند که برود بمیرد.

سبد خرید ۰ محصول