بخشی از مقاله:
هنگامی که آنسلم کیفر به نیت پذیرش تقدیرش در مقام یک هنرمند، میکوشد به استقبال گسترهای فراتر از توانایی خودش برود، به هیچ وجه در برابر نیرویی که ممکن است او را مرعوب کند تسلیم نمیشود. برعکس او اجازه میدهد که مفتون و مسحور این نیرو شود. تا بتواند پذیرای چالشی شود که نهایتاً ساختار انرژی صوری Formal – موجود در هنر را بوجود میآورد. اینکه بگذاریم منکوب شویم بدین معناست که بپذیریم توسط چیزی بارور شویم و میانجی آن چیزی شویم که ما را در خود فرو میبرد و بر ما غلبه میکند: کشف خودمان، به نیت کشف کردن – هنرمند، همچون شاعر، از هر نظامی اجتناب میکند. خواه این نظام خوب باشد خواه بد، مذهبی باشد یا اخلاقی. هنرمند خودش را نفی میکند و بخاطر نیرویی ناشناخته و مرموز میمیرد. و مشتاق ژن است تا رابطهای صحیح با فرمها و ریشههایشان برقرار کند. او میخواهد تسلیم اولویت آنها شود و اجازه میدهد تا خرد و منکوب شود. نه به دلایل پیش پا افتاده و روزمره، مثل دلایل ایدئولوژیک یا اجتماعی یا دلایل غیر شخصی و مبهم. بلکه صرفاً بخاطر دلیلی استثنائی: حیات زبان هنری.
از آنجا که هنرمند میخواهد به همان اندازه که تمهیدی برای تجربۀ هنری است، سازندۀ خویش هم باشد، آنسلم کیفر نه از خود مطمئن است و نه از اثر هنریاش. او به سوی خودش قدم میزند تا از آستانهای درگذرد. او فردی است که وجود دارد، اما میخواهد ناپدید شود و به دنیای تصاویر بپیوندد. بازنماییهایش گواهیاند از ناممکنی قرار دادن خود شخص در قلمرویی خاص. ریشههایشان عمیقاً در کانون شخصی زندگی کاشته شده است، همچنانکه میتوان آنها را در تاریخی سرکوب شده و ناشناخته نیز مشاهده کرد. آنها گواهیاند از تجدید حیات خود و ارتباط با هستی شخصی.
.