ابراهیم رئیسی در میان هوادارنش در مشهد انتخابات سال ۱۳۹۴

آنجا که خطر هست… / نیما پرژام

نمایش کودکانی که همچون بزرگسالان رفتار می‌کنند و سخن می‌گویند، یعنی آنچه سخنران با تعبیر «منِ کوچکِ بزرگ» از آن یاد کرد، یک پدیده‌ی ایدئولوژیک قدیمی و آشناست که مدت‌هاست در طیف گسترده‌ای از محصولات فرهنگی دیده می‌شود. به اعتقاد نیما پرژام در این مقاله، در این تصویر آرمانی از کودکان تجربه‌ی کودکی کمابیش همچون یک دوره‌ی مقدماتی صرف انگاشته می‌شود که باید بنا بر ظرفیت و استعداد کودک و به‌لطف فرایندهای آموزشی، هر چه سریع‌تر پایان یابد. پیش‌فرضی که حاصل نوعی بی‌اعتنایی ساختاری گسترده به «بازیگوشی» و «لذت» و «خیال‌پردازی» در روند کلی پرورش کودکان است. افزون‌ بر این، ردپای ایدئولوژی را می‌توان در جنسیت و پوشش کودک و حتی در چیدمان صحنه نیز جست‌وجو کرد. او در این مقاله با استفاده از همین مفاهیم نگاهی داشته به انتخابات ریاست‌ جمهوری ایران و با همین رویکرد در تلاش است تا تحلیلی از نامزذدهای انتخاباتی ارائه دهد.

 

بخشی از مقاله:

برشت در مقاله‌ی «پنج مشکل در راه نوشتن حقیقت» می‌کوشد با نقل حکایتی در باب کنفوسیوس به حیطه‌ی مرموزی بیندیشد که محل نزاع ایدئولوژیک است. «کنفوسیوس سالنامه‌ی تاریخی چین را تغییر داد. وی فقط به تغییر چند کلمه بس کرد. نوشته شده بود که «ارباب فلان ناحیه فلان فیلسوف را به‌گمان گفتن فلان سخن به دیار دیگر فرستاد.» کنفوسیوس به‌جای «به دیار دیگر فرستاد» نوشت: «کشت.» نوشته شده بود که «فلان امپراتور در توطئه‌ای از پای درآمد.» کنفوسیوس نوشت: «اعدام شد.» کنفوسیوس با این کار راه را برای ارزیابی تازه‌ای از تاریخ هموار کرد.» شیوه‌ای که به‌زعم برشت، «از پشتیبانی بسیاری از دروغ‌ها دوری می‌گزیند و از کلمات، جادوی متقلبانه‌ی آن‌ها را می‌گیرد.»

چنان‌که بارها گفته شده است، تفاوت رویکرد فرهنگی و سبک تبلیغات در میان جناح‌های سیاسی مختلفی که هر یک بخشی از جامعه را گروه هدف خود انگاشته‌اند بر شکاف‌های فرهنگی موجود میان طبقات مختلف اجتماعی گواهی می‌دهند. اما درعین‌حال نباید آن شکاف فرهنگی عرضی و سراسری را نادیده گرفت که میان سلیقه‌ی زیباشناختی هر یک از نامزدها و طرفداران همان نامزد دهن باز می‌کرد. شکافی که در طول انتخابات بارها طراحان تبلیغاتی را در جناح‌های مختلف سیاسی سردرگم کرد و شکست یا تاثیر معکوس برخی از تبلیغات را به وجود آورد. از این رو است که وجه زیباشناختی انتخابات می‌تواند همچون تیغی دولبه عمل کند.

معمولاً در دوران انتخابات از اغلب چهره‌های اجتماعی با مواضع مختلف سیاسی این هشدار را می‌شنویم که «مردم باید هشیار باشند». اما منظور از این هشیاری عموماً توجه به تحلیل‌های سیاسی وضعیت و بررسی صدق‌وکذب اخبار و ادعاها و سنجش عقلانی وعده‌هاست. به‌این ترتیب آنچه در این تلقی از «هشیاری مردم» نادیده گرفته می‌شود همین وجه نمایشی و عاطفی و زیباشناختی نهفته در ذات انتخابات است که در «جامعه‌ی نمایش» امروزی پنداری از در پشتی به ذهن ما شهروندان وارد می‌شود و بر آن اثر می‌گذارد. در این پس‌زمینه است که باید بدبینی مشهور افلاطون به هنر را درک کرد. او که احتمالاً پیش از آشنایی با سقراط به نگارش شعر و تراژدی مشغول بوده و مجموعه‌ی مکالمات سقراط را با چنان مهارتی نوشته است که بسیاری از آن‌ها را می‌توان شاهکارهایی ادبی محسوب کرد. درعین‌حال، در هنر قابلیتی خطرناک و تهدیدگر می‌دید و از این رو هنگام تأمل در باب «جمهوری» آرمانی خویش به اخراج شاعران و نظارت بر آثار نمایشنامه‌نویسان و نقاشان و آهنگسازان حکم داد. در این تردیدی نیست که نگاه بنیان‌گذار فلسفه به هنر واجد سویه‌ای ارتجاعی است که متفکران بعد از او، از شاگردش ارسطو تا معاصران ما، آن را به‌اشکال مختلف نقد، تعدیل یا توجیه کرده‌اند. اما نباید فراموش کرد که بخش عمده‌ی نقد افلاطون بر هنر در پس‌زمینه‌ی تأملات او در باب سیاست شکل می‌گیرد و حاصل باور عمیق او به نقش قدرتمند هنر در شکل‌گیری اذهان شهروندان است.

سبد خرید ۰ محصول