نمایی از فیلم ملانکولیا لارس فون تریه melancholia las von trier-2011

آخر زمان / بابک احمدی

الیویه مسیان دو سال زندانی نازی‌ها بود، در اردوگاه گورلیتس در سیلسیا كه امروز در لهستان است. مسیان نه یهودی بود، نه كولی، نه چپ‌گرا، نه دمكرات، بل كاتولیكی سخت مؤمن بود، آهنگ‌سازی كه حتی از نگاه نازی‌ها جرم بزرگی نداشت، فقط جوانی سی و دو ساله بود، سرباز ارتش شكست‌خورده‌ی فرانسه. اواخر ۱۹۴۰ وقتی تازه به زندان افتاده بود كوارتتی نسبتاً طولانی در هشت موومان برای ویولون، ویولونسل، پیانو و كلارینت ساخت به نام Quatour pourla fin du temps یا كوارتت برای آخر زمان. مسیان نام كوارتت را «آخر زمان» نگذاشت، این‌جا واژه‌ی «برای» اهمیت تعیین‌كننده‌ای دارد. كوارتت به آخر زمان تقدیم شده است. تجربه‌ی مؤمنی است كه آخر زمان را بنا به «مكاشفه‌ی یوحنای قدیس» در عهد جدید می‌شناسد و از نسبت رستگاری روح با زندگی زمینی یاد می‌كند. هر هشت موومان كوارتت عنوان‌های دینی دارند و هریك از آن‌ها را می‌توان با ارجاع به كتاب مقدس معنا كرد. بابک احمدی اما این پرسش را مطرح می‌کند که: چرا و چگونه اثری را كه هنرمندی جوان در زندان ساخته و بنا به بختی بلند باقی مانده با واپسین كتاب عهد جدید قیاس می‌كنم؟ آیا می‌توان اثری موسیقایی را با یكی از زیباترین آثار ادبی كه برای انبوهی از مردمان متنی مقدس بود برابر دانست؟ و این گونه جواب می‌دهد: آری. چرا كه در هر دو این خبر آمده: «بعد از این زمانی نخواهد بود». هر دو به جاودانگی كلام باور دارند، و از پایان زمان انسان یاد می‌كنند كه بر او «سرّ خدا به اتمام خواهد رسید». احمدی در ادامه با مثال‌هایی دیگر همچون آثار واگنر و یا فیلم ملانکولیا ایده‌ی خود را بیشتر شرح می‌دهد.

بخشی از مقاله:

كوارتت برای آخر زمان در ۱۵ ژانویه‌ی ۱۹۴۱ در «اتاق هشتم» اردوگاه گورلیتس برای زندانیان اجرا شد. چهار زندانی اثر را نواختند. ژان لو بولر ویولون، اتین پاسكیه ویولونسل، آنری آكوكا كلارینت نواختند و خود مسیان نوازنده‌ی پیانو بود. در فضای زمستانی و سرد، با پیانوی قراضه‌ی كوك‌نشده، و ویولونسلی فاقد یك سیم. مسیان بعدها نوشت آن گروهِ محكومان بهترین شنوندگان آثار او بودند.

دست‌نوشت مسیان در حاشیه‌ی نخستین میزان‌های كوارتت برای آخر زمان همراه است با آیه‌های اول تا هفتم از باب دهم «مكاشفه‌ی یوحنای قدیس»: «و دیدم فرشته‌ی زورآور دیگری را كه از آسمان نازل می‌شود كه ابری در بر دارد، و قوس و قزحی بر سرش و چهره‌اش مثل آفتاب و پاهایش مثل ستون‌های آتش… و آن فرشته‌ای كه بر دریا و زمین ایستاد، دیدم، دست راست خود را به سوی آسمان بلند كرده قسم خورد به او كه تا ابدالاباد زنده است كه آسمان و آن‌چه در آن است، و زمین و آن‌چه در آن است، و دریا و آن‌چه در آن است آفرید، گفت «بعد از این زمانی نخواهد بود».

«مكاشفه‌ی یوحنا» واپسین كتاب عهد جدید است. كتاب مقدس با آن بسته می‌شود. نویسنده‌اش مردی است به نام یوحنا كه خود را «غلام خدا» (باب ۱ آیه‌ی ۱) و «برادر شما» (باب ۱ آیه‌ی ۹) و حتی یكی از «انبیاء» (باب ۲۲ آیه‌ی ۹) معرفی می‌كند. ولی با وجود اعتقاد برخی از آباء كلیسا او را نباید همان یوحنای قدیس، یعنی گزارش‌گر یكی از چهار انجیل و نویسنده‌ی سه رساله پنداشت. «مكاشفه‌ی یوحنا» به زبان یونانی نوشته شده و در سنّت دیرپای متون مشهور به آپوكالیپتیك جای دارد. آپوكالیپس (apokalypsis)  واژه‌ای یونانی است به معنای «مكاشفه» و به طور خاص مكاشفه‌ی آخر زمان. سنت آپوكالیپتیك نگارش متون دینی‌ای است كه خبر از پایان جهان می‌دهند و از روز داوری، دوزخ و بهشت می‌گویند. «مكاشفه‌ی یوحنا» یگانه متن آپوكالیپتیك عهد جدید شاید در روم و در روزگار دشوار امپراتوری نرون نوشته شده باشد.

چرا و چگونه اثری را كه هنرمندی جوان در زندان ساخته و بنا به بختی بلند باقی مانده با واپسین كتاب عهد جدید قیاس می‌كنم؟ آیا می‌توان اثری موسیقایی را با یكی از زیباترین آثار ادبی كه برای انبوهی از مردمان متنی مقدس بود برابر دانست؟ آری. چرا كه در هر دو این خبر آمده: «بعد از این زمانی نخواهد بود». هر دو به جاودانگی كلام باور دارند، و از پایان زمان انسان یاد می‌كنند كه بر او «سرّ خدا به اتمام خواهد رسید».

سبد خرید ۰ محصول