فرا رفتن از عالم مرئی: نسل پیشگامان هنر انتزاعی مقالهای به قلم سیکستن رینگبوم و برگردان بتی آواکیان است. بدیهیترین و مبرمترین مسئلهای که پیشگامان هنر غیر بازنمایانه با آن روبهرو بودند معنا [و محتوای] اثر انتزاعی بود. کنار گذاشتن یا از میان بردن فرمهای فیگوراتیو میتوانست به حذف کامل محتوای اثر هنری منجر شود. عناصر رنگ، خط و شکل همچنان پایدار بودند، اما آیا این کافی بود؟
برای مطالعهی مقالات بیشتر پیرامون هنر انتزاعی اینجا را کلیک کنید.
بخشی از این مقاله:
خلاء بیشکل یا عدم وجود شکلهای مادی
بی شکل تا چه حد بیشکل است ؟ از منظر بازنمایی تصویری، تکیه و پافشاری بر بیشکلی مطلق به خلاء مطلق منتهی میشود : یعنی دایره تهی مجموعه آکس هردر، و نیز به فضای خالی در ذهنیت تانترا که نمایانگر آگاهی ناب است. با این همه در آغاز قرن بیستم عامه مردم به طور کلی هنوز از ذهنیت ذن و تانترا مطلع نبودند، و تأثیر مستقیم این ذهنیت به شدت شمایل شکنانه بر هنر انتزاعی چند دهه بعد حس شد. برداشت آزادتر دیگری نیز از مفهوم بی شکلی وجود دارد که در آن شکل به طور مطلق حذف نشده است بلکه هر گونه شکل مادی و عینی است که حذف میگردد. این رویکرد کاملا متفاوت با مفهوم خلاء و تهی بودن خشک و بیروحی است که در نتیجه دنبال کردن بیکم و کاست مفهوم بیشکلی پدید می آید. در این برداشت اخیر مادامی که هنرمند از شکل دادن به فرمهای بازنمایانه اجتناب کند تقریبا آزادی کامل در انتخاب و به کارگیری انواع خط، شکل و رنگ برای او فراهم است. صرف نظر از ادعاها و کیفیت اندیشگی آموزههای مکتب تئوسوفی، نقش پراهمیت این مکتب فکری در روند ظهور و تکوین هنر غیر بازنمایانه اینک هر چه بیشتر در حال آشکار شدن است. نشریات و متنهای بیشماری که از آموزه های مکتب تئوسوفی منتشر گردید ایده ها و تصورات بسیار زیادی را در اختیار هنرمندان قرار داد که می توانستند در کار خود از آنها بهره ببرند. مهم ترین نکته، برداشت و تفسیر تئوسوفی از عالم معنوی به صورت پدیدهای از لحاظ مادی بیشکل بود . اما بی شکلیای که الزاما در مفهوم مطلق بیشکلی تعریف نمی شد. تئوسوفی عالم نوینی از رنگ و فرم را تصور و معرفی کرد که این کار ابتدا در قالب توصیف کلامی و سپس با استفاده از تصاویر رنگی انجام پذیرفت. به یمن وجود مکتب تئوسوفی مفهوم آروپا در آیین بودا و نگاه از نوع نگاه ذهنی و مراقبه عاری از تصویر عارفان قرون وسطا اروپا به اطلاعات عمومی تبدیل شد که می توانست در اختیار عامه مردم قرار گیرد؛ و حتی در صورتی که چشم بصیرت مریدان مشتاق در مشاهده بی شکلی ناموفق می ماند، به هر حال آنها میتوانستند به توضیحات و تصاویر ارائه شده از سوی نهان بینان عالم غیبی همانند پیروان مکتب تئوسوفی رجوع کنند.
انتزاع به مثابه غیرمادی کردن
شاید بهترین قیاس یا نظیر تصویری برای فرآیند تعالی عرفانی به سطح نگاهی ناوابسته به شیء را بتوان در روشی دیگر جست که توسط پیشگامان هنر انتزاعی به کار گرفته شد: یعنی اضمحلال گامبهگام اشیاء مادی در چارچوب تصویر. بدین ترتیب فرم های مادی آنقدر دستکاری می شوند تا بالاخره اثری از شباهت با فرم های مرئی در آنها مشهود نباشد، و این روالی است که معمولا به ارائه مجموعه هایی از طراحی های متعدد میانجامد. نگاه هنرمند نسبت به اینگونه مجموعهها معمولا یکی از این دو است: صرفا کار مقدماتی برای رسیدن به نسخه نهایی، که در این صورت هنرمند معمولا ترجیح می دهد تا مطالعات خود را از دید دیگران مخفی نگاه دارد؛ یا فرآیند عمل به تنهایی آنقدر جالب هست که هنرمند بخواهد مجموعه را در تمامیت آن در معرض نمایش عموم قرار دهد. حتی هنرمند با در نظر گرفتن این احتمال که مطالعات او شاید در آینده به نمایش در آید، سعی کند در رعایت ترتیب و توالی تحولات صورت گرفته در تصاویر پیاپی دقت عمل به خرج دهد که در این صورت همیشه اینگونه نیست که کار نهایی نتیجه پایانی و اوج مجموعه تلقی شود.