خوانش عکس بر مبنای واقعگرایی در عکاسی؛
خوانش عکس متکی به بستر معنایی عکس است. بخشی از بستر معنایی عکس، رابطهی عکاسی با واقعیت است. این رابطه به شکلهای گوناگون، تصور، بررسی، انکار یا تأیید شده است. مثلاً میتوان به مقالات ادوارد وستون و جان سارکوفسکی (در شمارهی پیشین فصلنامه) و یا اندیشههای متفاوتتر کریستین متز و امبرتو اکو اشاره کرد. پنجره بسته عکاسی حاضر، به این رابطه میپردازد.
آنچه در این جستار میخوانیم:
در این جستار با مقالهی «انتقال موضوع، عکس، واقعگرایی» به قلم فرشید آذرنگ کوشیدهایم در ادامه سلسله مباحث پیرامون خوانش عکس، این بار بر موضوع واقعگرایی در عکاسی تمرکز کنیم.
در متن نخست فرشید آذرنگ با تمرکز بر مفهوم واقعگرایی در عکاسی از زاویهای دیگر به مقولهی معنادهی در عکس میپردازد. «زبان ابزاری است که همیشه با ماست و ما را از تنهایی و وحشت درمیآورد. زبان به مثابه ابزار، تنها راه دوریجستن و گریختن از هراسی است که از ابهام و تناقضات جهان و نبودن پاسخ / معنا برمیخیزد. و شاید سازندۀ آنها است. زبان تنها ابزار ما برای رویارویی با جهان است. تنها ابزاری که گویی قبل از ما، بصورت انسانی و مصنوع وجود داشته و این راز تمامی ابهامات است. عکس هم بدلیل فراگیری و شباهتش با مصداق و دنیا، گویی قبل از ما وجود داشته است. انگار از هر جزء جهان و واقعیات، عکسی در آرشیو خدایی نگهداری میشود. از هر جایی عکسی وجود دارد که بدون دخالت انسان بوجود آمده. محصولی انسانی که پیش از انسان بوده است.
اصل مطلب این بود که در مورد عکاسی و به بهانه آن بنویسم. هیدگر میگفت که وجود معبد باعث میشود تا خدا در آن حضور یابد. من هم دلم میخواست خود را به نحوی – مقدس که نه – آماده و مهیا کنم تا عکاسی در من حضور یابد و یا من در عکاسی حاضر شوم.» …