معرفی مقاله:
ارنست هولتسر در نیمه دوم قرن نوزدهم، از طرف دولت انگلیس، مدیر تلگرافخانهی اصفهان شد. روبرت صافاریان با نگاهی دوباره به عکسهایی که او طی اقامتش در اصفهان گرفته، روایتی خواندنی از تاثیر محدودیتهای ناشی از پایینبودن حساسیت شیشههای عکاسی در کار هولتسر و جزئیات عکسهای «مصنوعی» او میپردازد. عکسهایی که به گفتهی خود هولتسر، با انگیزهی «مردمشناسی آماتوری» _و نه دغدغهی کار هنری_ ثبت شدهاند.
.
بخشی از مقاله:
کیفیتی که به هنگام نگاه کردن به عکسهای باقیمانده از دوران قاجار بیش از همه بیننده را به خود جلب میکند، همان کیفیتی است که به طور عام موقع تماشای عکسهای قدیمی به آدم دست میدهد. یک جور حس دلتنگکننده رویارویی با آدمها، مکانها و اشیایی که دیگر نیستند. مکانها و اشیاء، به این سبب که بقایای آنها امروز هم ممکن است باشد و در خانهها یا موزهها نگاهداری شود، در این میان از اهمیت کمتری برخوردارند و این آدمها هستند که بیش از هر چیز ما را به خود جلب میکنند: چهرههایشان، حالتهای ایستادن و نشستنشان، و مهمتر از همه نگاهشان. در چهرههای بیشتر آنها حالتی هست که مال امروز نیست، حالتی که سادهتر و شاید بتوان گفت بدویتر است. این حالت، کموبیش بستگی به طبقه آدمهای توی عکس دارد، اما حتی در چهره ثروتمندترین اقشار هم دیده میشود. نه تنها آرایش چهرهها با امروز تفاوت دارد، بلکه بخصوص حالت چشمها _این دریچه های روح_ نیز با نگاههای امروز فرق میکند. در برخی از چهرههای زنان، این حالت بدوی بیشتر به چشم میخورد. برای نمونه به عکسی که هولتسر از یک «معلمه ارمنی جلفا» گرفته است توجه کنید. چهره زنی که در عکس میبینیم کیفیت زمختی دارد که تا حدودی به استخوانبندی صورت و انبوهی ابروها برمیگردد و تا حدودی معلول پوشش اوست . دکمههای بالاپوشی که بیشتر به لباس نظامی میماند سفت بسته شدهاند و همینطور کمربندی با سگک بزرگ که زن به کمر بسته است.
حجاب نصف نیمه رعایت شده است؛ روسری آن قدر عقب زده شده که گوش و تزئینات جلوی موها دیده شود. حتی نشستن زن روی صندلی راحت نیست. یک دست روی دسته صندلی گذاشته شده و عکاس کتابی به دست دیگرش داده که نباید تکان بدهد. به نظر میرسد حتی راحت به پشتی صندلی تکیه نداده است و پشتش با آن کمی فاصله دارد.
عکس دیگری که در کنار عکس «معلمه جلفایی» چاپ شده، عکسی است از یک «عروس ارمنی» که همه تصورات ما را درباره تصویر قراردادی عروس دگرگون میکند. نخست ژست ایستادن پسرانه و تهاجمی عروس است. پاها از یکدیگر فاصله دارند و سنگینی بدن روی پای عقب افتاده و بدن اندکی به عقب متمایل است. خلاصه هیچ نشانی از آنچه ناز زنانه نام گرفته است در این عروس دیده نمیشود. دوم لباس عروس است که نه سفید است و نه ظریف. بخصوص نوع تزئین روسری یا ملیله دوزیها و گلدوزیها کاملا با آنچه امروز به عنوان لباس عروس میشناسیم متفاوت است. و جالبتر اینکه دامادی هم در کار نیست. هولتسر از این زن چند عکس دیگر هم دارد که در آنها این زینت آلات او را از نزدیکتر نشان داده است.
اما از کیفیت چهرهها و لباسها که بگذریم، تماشای عکسها ما را متوجه نکته مهمی میکند و آن این است که محدودیتهای تکنیک عکاسی در زمان هولتسر، چگونه کیفیت خاصی به عکسها بخشیدهاند و هر جا که از این مشخصات تا اندازهای عدول شده، عکس جالبتر جلوه میکند. این مشخصات کدامند؛
تکنولوژی عکاسی در زمان هولتسر امکان شکار لحظه را به او نمیداده است، بنابراین همه عکسها چیده شده هستند و آدمها برای دوربین نشستهاند و حتی در عکسهایی که ظاهرا حرکت هست (رقص، کارهای پیشهوران، ورزش، زدن توپ بیلیارد ،…) در واقع موضوع بیحرکت برای دوربین ژست گرفته است. پایین بودن حساسیت شیشههای عکاسی قراردادن دوربین روی سهپایه را الزامی میکرده است و این محدودیت فرم خاصی به اغلب عکسها داده است: تنها یک سطح واحد و تخت به فاصله نسبتا دور از دوربین(آن قدر دور که آدمها همه درون عکس بیافتند) در این عکسها هست و دوربین همواره در ارتفاع چشم انسان است. حالا هرجا که این الگو به هم میخورد ، عکس جلب نظر میکند و جذابتر میشود.