بخشی از مقاله:
یکی از تراژدیهای بزرگ تاریخ آن است که در بعضی از دورهها کل یک کشور در پس پردهای ضخیم از دیدهها پنهان میماند. گاهی اوقات این امر نتیجهی حاکمیتی اقتدارگرا است که میخواهد زندگی مردمانِ خود را در تاریکی نگه دارد؛ و در موارد دیگر، آنهایی که خارج از آن کشور قرار دارند، بنا به مقاصد خودشان، ترجیح میدهند که آن را از پس حجابی از نادیدگی و جهالت ببینند. هردوی این سرنوشتها گریبانگیر ایران بوده است.
امروزه بصیرت هنرمندان معاصر ایران است که بهاستواری در برابر شرایط غیرقابلنفوذ و نامطمئن حیات سیاسی در ایران ایستاده است. پس از یک دوره پردهنشینی، ما از هنرمندان انتظار داریم که در میانهی تاریکی بدرخشند و بهسرعت با «حقیقت» به سویمان بیایند. ما میخواهیم که حقیقت گذشته را ببینیم؛ حقیقت این مردمان را بشنویم؛ و حقیقت زندگیِ روزمره را بررسی کنیم. اما هنرمندانی که در این معرفیِ شایستهی عکاسی معاصر ایران حضور دارند در برابر تبدیل شدن به مجموعهای از حقیقتگویان مقاومت میکنند ــ آنها کاملاً با خطر استحالهی حقیقت جزمی به استبداد سیاسی آشنا هستند.
هدف عکاسی در نمایشگاه عکاسیِ حالحاضرِ ایران آن نیست که تاریخهای پنهان جامعهی ایرانی را در برابر چشمان جستوجوگرِِ داخلی یا خارجیای که بهدنبال چیزی نمونهوار هستند تا با آن کنجکاوی خود در مورد یک جامعه و مردمان آن را ارضاء کنند، برهنه سازد. این هنرمندان، که ناگزیر به زندگی در میان تناقضها و پیچیدگیهای جوامع و اجتماعاتشان هستند، بدون آنکه لبهی تیز نقدشان را از دست بدهند، به فراسوی سهلگیری و ارضای دراماتیکِ حس نمایشگری و خصیصهی [نوعی] و نمونهوار بودن حرکت میکنند. آنها با ثبت تجربهی زندگیِ روزمره در زمانمندیِ زیباییشناختیای که بتوان آن را بهموازات تاریخهای طولانی و سنتهای کهن بازنمایی کرد، سخت در پی محافظت از وجوه نامنتظر و اتفاقی این تجربهاند.
.
بهعنوان نمونه، به مجموعهکارهای جلال سپهر با عنوان «آب و فرشهای ایرانی» بنگرید. در اینجا فرشهای ایرانی روی سطح دریا شناور شدهاند، چنانکه گویی قالیچهای پرنده بدون مقدمه بر سطح امواج فرود آمده است. در یکی از تصاویر، یک قایق موتوریِ سریعالسیرِ قرمز در میانزمینهی عکس با سرعت در حال چرخیدن است، انگار که بخواهد امواج و فرش را از یکدیگر جدا کند. فرش که بهشدت خصیصهای زینتی دارد در چارچوب «مینیمالیستی» آب بیانتها جای گرفته است. دو نظام عاطفی و زیباییشناختی ــ طبیعت و صناعت ــ در اینجا بهگونهای مضاعف برش خورده، و چاپ و قاببندی شدهاند تا رابطهی جدیدی میان تصاویری که ما به طبیعت منتسب میکنیم و تصاویری که به فرهنگ نسبت میدهیم شکل بگیرد. آنها مانند سطوحی از بازنمایی که منتظرند با یکدیگر ارتباط داده شوند، در کنار هم قرار گرفتهاند.
چیزی که ما را وادار میکند در حالی که این دو سطح در یکدیگر فرو میروند و یکدیگر را میپوشانند آنها را در ارتباط با یکدیگر ببینیم، فیگوری ثالث در همان قاب است: قایق موتوری سریعالسیر. در واقع کسرثانیهی ثبتشده در لحظهی چرخش قایق، در حالی که به یک سو خم شده است و در پی خود رشتهای از کفِ آب به جا میگذارد، همان چیزی است که زمانمندیِ پویای این ترکیببندی را به ما منتقل میکند. رابطهی میان فرش سنتی، آب ابدی و ازلی، و قایق تفریحیِ زادهی تکنولوژیِ پیشرفته، تمثلبخشِ خصیصهی فرهنگیِ چندرگهی زندگی مدرن است، که در این تصویر کموبیش ابعادی سوررئالیستی پیدا کرده است. ورای، و در چارچوب، این بصیرت انتقادی، لذت نابِ چیزی جای میگیرد که خود هنرمند آن را اینگونه توصیف میکند: «لحظاتی نو، کنتراستهای رنگی، کیفیتهای گوناگون، و شناور کردن و رقصاندن فرشها در آب.»
.
آزادی انگارهای بزرگ با تاریخچهای طولانی است، اما کارهای عکاسانهی گوناگونی که در عکاسیِ حالحاضرِ ایران به نمایش درآمدهاند به ما یادآوری میکنند که آزادی ممکن است درعینحال با یک عمل بیدلیل از دست برود یا به دست آید. اگر ما لمحهای از آزادی و زیبایی برنگیریم، هیچگاه نخواهیم دانست چه چیزی را از دست دادهایم. دقیقاً مانند یک عکس.