بخشی از مقاله:
«از آنجایی که بهترین نقاشیهای هامرسهوی برگردانی بسیار دقیق از فضاهای قدیم قرن نوزدهم هستند، ممکن است ابتدا او را همچون عزلتگزیدهای ساکن مرکز کوپنهاگ در نظر آوریم. به راستی هم نقاشیها اشاره به هنرمندی دارند که گویی خود را در یک صومعه زندانی کرده و با خود عهد بسته است هیچ چیزی جز درها، دیوارها و پنجرههای محل سکونتاش را نبیند. اما زندگینامه و پیشینهی نمایشگاههای بینالمللی هامرسهوی کاملاً تصویر ذهنیِ عابدی عزلتگزیده را دگرگون میکند.» این جستار دربارهی نقاش بزرگ اواخر قرن نوزدهم دانمارک، ویلهلم هامرسهوی، و جایگاه او در نقاشی این دوره در اروپا است. نگارنده مقالهی خود را با مقدماتی دربارهی نقاشی منطقهی اسکاندیناوی در اواخر قرن نوزدهم و اهمیت آن در هنر اروپا آغاز میکند و سپس به اهمیت هامرسهوی و توانمندی او در احیای سنت واقعگرای هلندی میپردازد.
او در ادامه به شرح سفرها و تجربههای نقاش در محافل هنری بینالمللی و آشناییاش با نقاشان مطرح معاصرش در دیگر نقاط اروپا و مواجهی بیواسطهاش با میراث هنر مدرن اروپا میپردازد. «واقعیت این است که در پس حصارهای تنگ دنیای هامرسهوی، با لحن دانمارکیِ کاملاً مشهود آن، هنرمندی متعلق به جامعهای بسیار متنوع از هنرمندان بینالمللی وجود دارد.» نگارنده میکوشد با بررسی و تحلیل نمونههایی از آثار هامرسهوی شامل مناظر طبیعی و شهری و فضاهای داخلی، نشانهها و شواهد تأثیرپذیری او از میراث هنر کلاسیک و مدرن اروپا، و مکتبهایی همچون رمانتیسیسم و سمبلیسم، را برای خوانندگان آشکار کند. نگارنده همچنین میکوشد بر اشتراکات زبان هنری هامرسهوی با دیگر نقاشان برجستهی اروپایی همچون کاسپار داوید فردریش تأکید ورزد. در عین حال او برای نشان دادن خودویژگیهای سبک هنری و رویکرد شخصی هنرمند، نمونههایی از نقاشیهای هامرسهوی از فضاهای خالی داخلی را با آثاری از دیگر نقاشان معاصر و پیشین هامرسهوی با مضمون اتاق خالی مقایسه میکند.
.
پیشنهاد مطالعه: مقالهی «چرا ویلهلم هامرسهوی را «نقاش بزرگ تنهایی» میدانیم؟» به قلم کت پاوند