با پذیرش حدی از سادهسازی، میتوان دیدگاهها، جریانها، و راهبردهایی را که در رابطه با تولید یا خلاقیت هنری در حوزهی هنرهای تجسمی ایران وجود دارند به چند دستهی کلی تقسیم کرد. فاکتورهای مؤثر بر این تقسیمبندی را میتوان خارجی یا داخلیبودن خاستگاه هر دیدگاه یا موضع گفتمانی خاص، دولتی (یا تحت حمایت ضمنی دولتبودن) یا غیر (یا حتی ضد) دولتیبودن آنها در نظر گرفت. البته نفس چنین تفکیکهایی را میتوان به پرسش کشید و در مورد میزان صحت آنها تردید کرد. بهویژه در مورد تفکیک نخست، باید گفت تعیین آن نقطه یا مرز متمایزکننده دیدگاههای داخلی از دیدگاههای خارجی چندان ساده نیست. مثلاً میتوان بهدرستی امکان وجود دیدگاهی کاملاً «داخلی» را در این زمینه زیرسؤال برد، و به این واقعیت اشاره کرد که دیدگاههای گوناگونی که تحت عناوین سنتگرا، بومیگرا، معناگرا و … وجود دارند اساساً در واکنش به مواضع و جریانهایی غیرداخلی شکل گرفته و در این راه چه بسیار از اندیشهها، ابزارها، یا تکنیکهای آنها بهره گرفتهاند. با این همه، پذیرش این فاکتورها به عنوان چارچوبی کلی، دستاوردهای تحلیلی روشنگری به همراه دارد.
بر مبنای عوامل ذکرشده، میتوان به دو جفت دیدگاههای خارجی غیردولتی و دیدگاههای داخلی دولتی رسید (هر چند، باز هم میتوان در همراهی همیشگی دوسویه این جفتها تردید کرد). اما دیدگاههای خارجی غیردولتی را میتوان در سه شکل کلی دستهبندی کرد:
- در قالب جریانها، سبکها، و مدهای هنریای که در مقاطع تاریخی مختلف فضای هنری داخلی را متأثر میسازند و بهواسطه قدرت و جاذبههای پنهان و آشکار خود پیروانی پیدا میکنند. این پدیده چندان آشناست که به شرح و بسط بیشتر آن نیازی نیست، و نمونههای تاریخی مختلفی میتوان برای آن برشمرد؛ از آشنایی با جریانهایی چون کوبیسم و هنر آبستره در سالیان گذشته گرفته تا تب نقاشی پستمدرن و مدیوم های تازهتری چون هنر مفهومی، هنر محیطی، و … در سالهای اخیر…
- دومین جریان، مربوط به شبح بازار خارجی (و داخلی) است که تأثیر به مراتب محسوستر و مستقیمتری بر سمتوسوی تولید هنری و بازار شکلنیافته و کمرمق ایران بر جا میگذارد. این امر بهویژه در چند سال اخیر بروز پیدا کرده و رشد فزایندهای داشته است، به نحوی که بازار خرید و فروش آثار هنرمندان ایرانی در داخل و خارج کشور و نفوذ آشکار آن در سمتدهی به شکل و محتوای آثار بههیچوجه قابل مقایسه با گذشته نیست و در قیاس با دهههای ۱۳۶۰ و حتی ۱۳۷۰، موقعیت کاملاً متفاوتی برای فضای هنرهای تجسمی کشور ایجاد کرده است. از تبعات این موقعیت تازه آن است که جوانان هنرمند ایرانی، پیش از آنکه تعداد آثار لازم برای پر کردن دیوارهای یک گالری را داشته باشند، در فکر برگزاری نمایشگاه در داخل و خارج کشور هستند، و از تصور دستاوردهای مادی و معنوی احتمالی کارشان خوابوخوراک ندارند. حتی میتوان کسانی را یافت که به علت بهوجودآمدنِ همین فضای تازه، هنرمند شدهاند. این تأثیر در برخی موارد ابعاد مضحکی پیدا کرده است، بهنحوی که در یکی دو سال اخیر سرنوشت مادی و معنوی نقاشان و نقاشی ایران به برگزاری حراج کریستی، گره خورده است، و پس از هر نوبت حراج، چهره هنری کشور تا حراج بعدی آرایش کاملاً متفاوتی به خود میگیرد.
- اما گرایش سومی وجود دارد که ماهیت یا دستکم چهرهای جدیتر، اندیشمندانهتر، و آکادمیکتر دارد و به لزوم برخورد روشمند و علمی با مقوله تولید آثار هنری تأکید میکند. بر مبنای این دیدگاه، در صریحترین شکل خود، اعتقاد بر آن است که تنها راه رسیدن به تولید خلاقه داخلی، انتقال – برگردان ، ترجمه یا «واردات» – دانشی است که باید پشتوانه خلاقیت هنری را فراهم سازد و در واقعپیش شرط آن محسوب میشود. در این چارچوب، به صورت آشکار یا ضمنی، با نوعی تقدم نظریه بر عمل هنری روبرو هستیم. …