معرفی مقاله:
مقالهی «واسازی هویت مهاجر» نوشتهی امیرعلی نجومیان بر آن است تا مفهوم هویت مهاجر را با استفاده از دیدگاههای واسازانه (deconstructive) مورد بررسی قرار دهد. او با رجوع به کتاب «بامزه به فارسی» اثر فیروزه دوما، از منظر مطالعات فرهنگی و نقد پسااستعماری به این موضوع پرداخته است. کتاب «بامزه به فارسی» که با عناوین دیگری چون «عطر سنبل: عطر کاج» نیز در ایران ترجمه شده گزارشی است طنزآمیز از تجربهی گذار نویسنده از کودکی به بزرگسالی در ایالات متحده. امیر علی نجومیان با تحلیل ویژگیهای کتاب همچون طنز، رؤیای امریکایی و با کمک گرفتن از دیدگاههای فیلسوفانی چون دریدا، ادوارد سعید و استوارت هال در تلاش است تا هویت مهاجر را موقعیتیابی کند. موقعیتی که همیشه در حال ترجمه و تبدیل قرار دارد و از همین طریق خود را تولید و بازتولید میکند.
.
بخشی از مقاله:
در مصاحبهای فیروزه دوما چنین ادعا میکند: «چیزی که در مورد آمریکا فوقالعاده است این است که میتوانی اینجا به دنبال رؤیاهایت بروی. من به اینجا آمدم. کتابی نوشتم که در بزرگترین انتشارت آمریکا به چاپ رسید چون کتاب خوبی بود. من رؤیای آمریکایی هستم.» به گمان من، این گفته از چند جهت دارای اهمیت است. این واقعیت که فیروزه دوما خود را مظهر رؤیای آمریکایی میخواند لزوماً کنایهآمیز نیست. فراموش نکنیم که پیشروان ابداع و به کارگیری مفهوم رؤیای آمریکایی در اصل مهاجرانی بودند که پیش از دیگران پا به این سرزمین گذاشتند. آمریکا، در این مجموعه خاطرات، سرزمینیست کاویدنی، سرزمین فرصتها و کثرت، و سرزمین موفقیتهای فرازمینی. بدین ترتیب ادعای دوما به خوبی با محتوای رؤیای آمریکایی سازگار است. اما مسئله اینجاست که مفهوم رؤیای آمریکایی خود هویتیست بناشده در خلال زمان. از نگاه ادوارد سعید، بخش مهمی از آنچه “هویت ملی” میخوانیم، هویتهای جغرافیایی خیالی، تصنعی، و ساختگی هستند: «تاریخ و جغرافیای خیالی یاریگر ذهن است تا با بزرگ جلوه دادن تفاوت بین آنچه دور است و آنچه نزدیک، خودبودنِ خویش را تقویت بخشد»
چنین به نظر میرسد که عنوان انگلیسی کتاب رنگ و بویی کنایهآمیز دارد که به شدت نیازمند واسازیست. فرایند ترجمه و تبدیل در بطن تجربه مهاجرت متوجه به تنها یک مرکز نیست. این فرایند همواره و از پیش نظر به دو نقطه دارد: وطن و سرزمین میزبان. در چنین بافتی، بامزه به فارسی به چه معناست؟ در این ترجمه و تبدیلهای فرساینده و دردناک، مفاهیم نه تنها در فارسی بلکه در انگلیسی هم “بامزه” میشوند. اگرچه عنوان اثر ذهن را تنها به سوی یک معنای خاص هدایت میکند، خودِ داستان حاکی از نشانههای فراوانی از این دو فرایند ترجمه و تبدیل است.
البته ترجمهی فارسی این اثر در ایران عنوان دیگری دارد: عطر سنبل، عطر کاج. این نقطه نظرِ سادهانگارانه و تقلیلگرایانه نسبت به مفهوم هویت، تنها ابتکار مترجم فارسیزبان نیست. این دو عبارت از فصلی از کتاب گرفته شدهاند که در آن نویسنده به نوروز در ایران و کریسمس اشاره میکند. اگرچه این فصل با این گفته سادهانگارانه که این دو جشن در واقع یکی هستند پایان میپذیرد، در واقع متن مسیر متفاوتی را میپیماید چرا که حاوی نمونههای فراوانیست که طبق آنها نمیتوان این دو را یکی دانست. در واقع در تمام این کتاب اوضاع بر همین منوال است. هر فصل با نقطهنظری کثرتگرایانه شروع میشود، در انتها همه چیز تحت لوای یک معنای خاص فیصله پیدا میکند، و موضوع تازهای آغاز میشود.