بخشی از مقاله:
کل نمای یک خانه حومهای معمولی برداشته شده و به جای آن یک صفحه شیشهای شفاف قرار میگیرد. آینهای که تا وسط و به موازات نمای شیشهای جلویی پیش آمده و رو به آن قرار گرفته است، خانه را به دوبخش تقسیم میکند. بخش جلویی در معرض دید عموم قرار میگیرد، درحالیکه بخش عقبی پنهان میماند. از آنجایی که آینه، هم در مقابل نمای شیشهای و هم خیابان واقع شده است، نه فقط فضای داخلی خانه، بلکه خیابان و فضای بیرونی را نیز منعکس میکند. همچنین تصویرهایی که از نمای دوخانه مقابل این خانه قطعشده بازتابیده میشود، نمای ازدسترفته خانه را پر میکند. پشتوروکردن، چه در مورد یک ساختمان باشد و چه یک لباس، همیشه به شکلی با فرایند ساخت پیوند میخورد، یعنی با نمایانکردن آنچه که یکچیز از آن ساختهشدهاست. با حذف یک قسمت از چیزی (یک دیوار خانه، یک آستین لباس) عناصری آشکار میشوند که پیشازاین از دید پنهان بودند. حذف نمای یک خانه حومهای، ساختار آن را نمایان میسازد. آن هم نه فقط ساختار فیزیکی آن را، بلکه ساختار اجتماعی (ترکیب منسجم اعضای یک خانواده منطقه حومه) و ساختار بصریاش را (یعنی محورهای بیناییای که روابط افراد را شکل میدهند). حال، نما به منزله یک پنجره است.
“پنجره قدی” خود را گسترش میدهد تا کل دیوار را دربرگیرد. “پنجره قدی”، عنصری است کاملا مربوط به خانههای آمریکایی پس از جنگ دوم. این پنجره، ساختمان را به یک ویترین زندگی خانوادگی بدل میکند. پنجره قدی، برخلاف آنچه غالبا فرض میشود، فضای داخلی خانه را در معرض دید قرار نمیدهد. در واقع، هیچ فضای داخلیای وجود ندارد. آنچه این پنجره بزرگ به نمایش میگذارد نه یک فضای خصوصی، بلکه زندگی خانوادگی سنتی است که در معرض دید عموم قرارگرفتهاست. به زبان دن گراهام، تصویری است از «هنجاری پذیرفتهشده از سوی جامعه». “پنجره قدی” مثل یک ویترین مغازه است که رؤیای یک آمریکایی طبقه متوسط را میفروشد، یا مانند یک تابلوی تبلیغاتی است که رهگذران بیآنکه مدت زیادی روی آن متوقف و متمرکز شوند، نگاه سریعی به آن میاندازند و عبور میکنند، انگار که مایل به گرفتن اطلاعات زیادی نیستند یا نمیخواهند به دنبال چیز خارقالعادهای باشند. مثل یک نگاه دزدکی است؛ و این نگاه نه به خاطر آن است که بیننده میخواهد مؤدب باشد و فضولی نکند بلکه به این علت است که او هویت خود را در معرض خطر میبیند و از آن میهراسد. در حقیقت این رهگذر است که در مناطق حومه شهر به معرض نمایش گذارده شده و به موضوعی برای تمامی چشمان پشت هر پنجره، کرکره، یا پردهای بدل گشته است.
چشمان کنجکاو و سمج در اینجا هیچ محدودیتی ندارند. هر رهگذری موردظن و مداخلهگر است. «دگرگونی یک خانه حومهای» (۱۹۷۸) ساختار بصری زندگی حومهای را مرئی میکند. رهگذران در معرض دید قرار میگیرند، خانه، آنها را میبلعد؛ و آنها به عنوان بخشی از دکوراسیون در خانه ادغام میشوند، درست مثل یک کاغذ دیواری. آینه که خانه را از طول به دونیم کرده است، فضای نمایان از خیابان را دوبرابر میکند. یک اتاق نشیمن مجازی خود را در فضایی میگستراند که خصوصیترین مناطق خانه اشغال کردهاند، یعنی اتاق خوابها و دستشوییهایی که پشت آینه پنهان شدهاند. آینه در عين آن که خانه را به دونیم کرده، دوباره صورت کامل آن را بازسازی میکند. ما نه تنها در عوض فضای خصوصی، با اتاق نشیمن مضاعف مواجه میشویم، بلکه چمنکاری بیرون خانه، خیابان، خانههای روبهرو، محوطه چمنکاری آنها، آسمان، ابرها و عابرها را نیز دوبرابر میبینیم. خصوصیترین فضا جای خود را به عمومیترین میدهد. نظارهگران و رهگذران خود را در داخل خانه و درحالی میبینند که به همراه چشمانداز حومه (خیابان، پیادهرو، چمنکاری، و خانههای همسایه پشتشان) در اتاق نشیمن در حرکتاند. آنها نه تنها خود را در فضای داخلی خانه میبینند، بلکه در فضای بیرونیای که حال دیگر بخشی از درون خانه شده نیز حضور مییابند. در طرف دیگر دیوار شیشهای، ساکنان این خانه پشتورو شده، خود را در خارج خانه و در خیابانی میبینند که در آینه منعکس شده است.