نقد گالریهای این فصل شامل دو مقاله است:
مقاله «ویرایشِ مکان» به قلم وحید حکیم دربارهی نمایشگاه جواد مدرسی در گالری اثر
مقاله «تهران نقاش خودش را میخواهد» به قلم علیرضا رضاییاقدم دربارهی نمایشگاه رزیتا نصرتی در گالری اینجا و نقاشیهای امین معظمی در گالری اُ
به همراه بازنشر ۲ مطلب از ویژهنامهی سایت هاشور دربارهی مصطفی فرزانه:
«گفتگو با م. فرزانه» مصاحبهی رضا حائری با مصطفی فرزانه
برای عموم کتابخوانها و اهالی فرهنگ، نام «م. فرزانه» با کتاب مشهور او آشنایی با صادق هدایت گره خورده است. اما شکی نیست که نمایش پنج فیلم مستند او در سایت هاشور به همراه «ویژه نامهی مصطفی فرزانه» که در این سایت به همت رضا حائری تهیه و منتشر شده است. این تصور را اصلاح میکند و تصویری گستردهتر از روشنفکری مهجور و کارنامهی متنوع کاری او ارائه میدهد.
فرزانه اولین کارگردان ایرانی است که در سه جشنوارهی ونیز، کن و لوکارنو حضور داشته است. فیلم زن و حیوان (۱۳۴۱) -که به گفتهى خودش بر اساس ایدهی آندره مالرو دربارهی هنر ایران آن را ساخته بود، جایزهی بهترین فیلم کوتاه هنری را گرفت.
نکتهى چشمگیر در کارنامهی سینمایی او، به ویژه تا آنجا که به تاریخ هنر ایران و سنت تصویری ما مرتبط است. روایت خاص م. فرزانه در فیلم مینیاتورهای ایرانی است. فیلمی که در سال ۱۳۳۷ ساخته شده است. در آن فیلم رشته ی پیوندی بین سنت نگارگری ایرانی در پیش و پس از اسلام ترسیم شده است. تلاشی که در فیلم زن و حیوان نیز به نوعی دیگر صورت میگیرد. نریشن فیلم بر مبنای آثار و موتیفهای به جامانده از هنر باستانی ایران، مضمونی بنیادین را در توصیف هنر این دوران معرفی میکند ویژهنامه موفق شده است نوری بر فعالیتهای فرزانه بتاباند. مقدمهی آن شرح آشنایی رضا حائری با م. فرزانه و فیلمهای مستند اوست. در متن گفتوگو، م. فرزانه کارنامهی کاریاش را از سالهای جوانی در فرانسه تا بازگشت به ایران و مهاجرت دوبارهاش مرور میکند.
مقالهی «پیچ و خمِ فرزانگی» به قلم سعید دربارهی کارنامهی کاری مصطفی فرزانه
پیش در آمد این مقاله مروریست بیش و کم گذرا بر کار نوشتاری و فیلمسازی مصطفی فرزانه، و بیش از آن دربارهی محیطی که کمکاری و انزوای او را سبب شد، و نشانههایی که باید از این سوی و آن سوی فراهم کرد و کنار هم چید تا از درون آن شاید۔ بتوان به تصویری اگر نه کاملا واضح، دستکم واقعی از او دست یافت. شناخت فرزانه، شناخت گرایشی از روشنفکر اصیل و منزوی ایرانیست که – به گفتهی خودش جز «عصیان» وظیفهای برای ادبیات نمیشناسد و از دزدان چراغ به دست نیست که برای راه باز کردن از فوت کردن شمع دیگران شروع میکنند…