اولین آموزگار و یگانه مشوق حقیقی و مؤسس زندگانی اجتماعی و بناکنندۀ بنیان مدنیت، حس لزوم و احتیاج بوده است.
هرقدر دایرۀ تمدن وسیعتر و ریشۀ نهال ترقی و تکامل نیرومندتر گردد بهمان اندازه افراد بشر نیز بیشتر احتیاجات خود را درک کرده بر اکمال نواقص آنها خواهند کوشید.
بنا بمقتضیات قانون تکامل هرکس برای نمایش احساسات درونی خود محتاج بوسیلهای میباشد که ترشحات قلبی خود را به تماشاگاه فضل و هنر بگذارد و بدان واسطه کوی سبقت را از همگنان خود برباید. و این قبیل احساسات درونی با زمان و مکان عوض میشود و نسبت به پرورش آموزگار خود مانند پردههای نقاشی طبیعت رنگارنگ جلوه میکند چنانکه بعضاً در زیر تأثیر یک پرورش خوب و صحیح، لطیف و روحفزا میگردد مثل: نقاشی، موسیقی، شعر، پیکرسازی، باغبانی، عشق طبیعی و امثال آنها. و این احساسات گاهی از تأثیر محیط فاسد و پرورشدهندگان جاهل زهرآلود و ننگآور بظهور میرسد مثل دروغ، دسیسه، خودپسندی، ستیزه، تنبلی، افیونکشی، عشق غیرطبیعی، نوشتههای مغایر اخلاق، چاپلوسی، و امثال آنها.
احساسات نوع بشر در اصل مثل آب پاک و لطیف است. ولی بسیار زود آلوده میشود. چنانکه آبیکه از کوهی سبز و خرم جاری میشود کوزههای مردم را پر کرده و تشنگان را نیز زندهگی میبخشد. ولی اگر از این آب صاف مواظبت نشده با مواد مضر و زرات معادن مسموم آمیخته شود بر خلاف لطافت طبع خود نوشکنندگان را بطرف هلاکت میکشد. لهذا اگر از عواطف انسانی که در آفرینش خود مثل آب بجز صفوت و سلامت چیزی دیگر نیست مواظبت نشود آنها نیز مثل آبیکه با زهر آمیخته شده باشد مضر و کشنده خواهد شد. محیط امروزی ایران بهترین و بزرگترین نمایشگاه این قبیل احساسات آلوده بغرض و آمیخته بفساد میباشد چنانکه مطبوعات امروزی ایران آنرا نشان میدهد.
ما در اینجا نتیجۀ سخن را با کلمات ذیل خلاصه کرده و به اصل مطلب یعنی موضوع نقاشی میپردازیم: هر ملتی که احساسات معنوی و روحی خود را بوسیلۀ ملکات اخلاقی و فضلی رفع نکند، بعبارت دیگر هر نژادیکه احساسات درونی و عواطف روحی آن با لطافت و پاکیزهگی پرورش نیابد، و با راستی و درستی الفت نگیرد و بمزایای صنایع مستظرفه آشنا نشود آنملت محکوم به نابودی است.
نقاشی در آغاز ظهور خود جزو معماری بوده و برای آرایش اماکن بکار برده شده است ولی پس از مدتی که توسیع دایره نموده بخودی خود یک فن مستقل گردیده است.
اگر بروح و کیفیت صنایع مستظرفه پی ببریم و بعمق مسئله واقف بشویم خواهیم دید که اغلب این آثار بدیعه که در موزههای فرنگ موجود است در تحت تأثیر و نفوذ بزرگترین قوای محرک عالم که عبارت از قوۀ دین و عشق و ذکاوت میباشد بوجود آمده است. در هر مملکت که این قوا نافذ نیست و یا اینکه در ترویج و تشویق صنایع مستظرفه مسامحه میشود در آن مملکت آثار صنایع مستظرفه که از مهمترین عناصر ترقی و تمدن بشمار میرود بوجود نمیاید و کسب تکامل نمیکند. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.