معرفی مقاله:
مقالهی «نظریهی منظره» گفتوگوی جمعی است از مورخ هنر، منتقد، طراح منظره، برنامهریز شهری، جغرافیدان، و متخصصانی از حوزههای مختلفی چون نقاشی منظرهی قرن دهم چین تا برنامهریزان معاصر شهری. در این گفتوگو آنها اختصاصاً به منظره پرداختهاند. آنها در تلاشاند تا در این مکالمه نه تنها به تاریخ این ژانر و البته به ریشهی این واژه بپردازند، بلکه سعی دارند درکی عمیقتر از این ژانر هنری ارائه دهند. آنها به چندین موضوع مهم در باب منظره در این گفتوگو میپردازند. موضوعاتی همچون ایدئولوژی، مکان و…
پیشنهاد مطالعه: مقالهی «منظره به مثابهی عدم تعلّق» به قلم رابین کِلسی
بخشی از متن:
مایكل گادیو: نوشتههای تاریخ هنری در مورد منظره در دهههای اخیر بازشناسی این مسئله را ضروری ساختهاند كه منظره در سطحی بنیادین ارتباط تنگاتنگی با ایدئولوژی دارد. اما به نظرم گفتن اینكه منظره خودْ ایدئولوژی است به شكل ناامیدكنندهای تقلیلگرایانه است. طرح این دعوی، گفتن اینكه نقاشی منظره اساساً یا ذاتاً تجلی ایدئولوژی است، ما را با خطر از دست دادن خودِ منظره روبرو میكند.
ج ا: اما این «خود منظره» كه از آن سخن میگویی چیست؟
م گ: منظور من عمل ساختنِ منظره است. اگر ما بدواً كار خود را به قصد پرده برداشتن از ایدئولوژی پنهان در پس یک نقاشی آغاز كنیم، و معنای اثر هنری را در جایی جز آنچه كه در واقعیت هست ــ یعنی رنگها، مواد و تكنیكها ــ جستجو كنیم، از همان ابتدا عمل ساخت تصویر را از كارمان بیرون گذاشتهایم. منظور من آن نیست كه رهیافت ایدئولوژیمحور به تفسیر منظره ضرورتاً به این شكل از غفلت میانجامد. میتوانم به نمونههای بسیاری اشاره كنم كه در آنها به هیچوجه چنین نقیصهای نمیبینیم. دركی پیچیدهتر و ظریفتر از چیستی و چگونگی عملكرد ایدئولوژی فضا را برای توجه دقیق به عملِ شكل بخشیدن به مناظر باز میگذارد.
بخش مهمی از فهم پساقرونوسطایی از منظره با گریختن از ایدئولوژی و ورود به مكانی طبیعی سروكار دارد كه از قیدوبندهای قدرت آزاد و رهاست. به تعبیری میتوان گفت كه در اینجا نوعی ایدئولوژی گریختن از ایدئولوژی وجود دارد. با این همه، مطالعاتی كه در مورد منظره صورت میگیرد همواره از فضای ایدئولوژی بهره خواهند برد. حتی در دورهی كلاسیکِ باستان نیز نقاشیهای مقدسـ بهشتی رومی تحت ملاحظات ایدئولوژیک نظم مییافتند. سفارشدهندگان این آثار میخواستند نشانههای كار بردگان را نادیده بگیرند، یعنی كسانی كه سازندهی فرهنگی بودند كه آنان مایل بودند از آن بگریزند، و بدین ترتیب از تصاویر مزارع ذرت و سایر نشانههای مربوط به پس از عصر زرین اجتناب میكردند. در چنین مواردی ایدئولوژی به صورت آشكار وجود ندارد، بلكه صرفاً در مقام نفی ایدئولوژی وجود دارد.
نخست: منظره، واكنشی معنوس و زيبايیشناختی نسبت به طبيعت است. بهويژه به آن معانیای كه جريان رمانتيسم از اوايل سدهی نوزدهم به اين سو آنها را پیريزی كرد. دوم: منظره محصول نيروهای طبيعی و موضوع يا ابژهی درخور علوم طبيعی يا فلسفهی طبيعی است، چيزی كه شايد مداخلهی انسانی آن را تغيير داده باشد، اما كماكان از منظر بومشناسی (ecology) فهميده میشود. اينها احتمالاً دو معنای اصلی منظره است كه میتوان گفت پيش از شيوههای مبتنی بر نقد ايدئولوژی منظره در قرن بيستم شكل يافته بودند.
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.