سوفی مارسو در نقش آناکارنینا ساخته‌ی برنارد رز ۱۹۹۷

نامه‌هایی پراکنده به/از آناکارنینا… و چند ضدنامه / نغمه ثمینی

در این نوشتار، نغمه ثمینی نامه‌ای خیال‌انگیز به آناکارنینا، شخصیت اصلی آنا کارنینا نوشته‌ی لئو تولستوی نوشته است و سپس در ضه قول خود او ضدنامه‌هایی از فیلم‌هایی که درباره‌ی این شخصیت ساخته شده نوشته و این کارارکتر را تحلیل می‌کند.

بخشی از مقاله:

بخشی از نامه‌ی اول:

نامه اول ـ من برای آنا کارنینا

آنای عزیز

حالا که این نامه را می‌نویسم، تو بر لبه سکوی ریل راه آهن  ایستاده‌ای و داری آرام آرام تاب می‌خوری. کیف قرمز رنگی  به دست داری و  ذهن پریشانت دارد به هزار راه می رود ؛ به هزار گوشه مرموز و تاریک: پسرت،  محبوبت، آقای کارنین  و حجم آهنی قطار که صدایش از دوردست به گوش می‌رسد و ریل‌ها را زیرِ پای تو مرتعش، مرتعش‌تر  می‌کند. تو دقیقاً یک دقیقه و بیست و هفت ثانیه دیگر خود را بر این ریل‌های لرزان پرتاب خواهی‌کرد؛ چرخ‌های قطار تنِ شکننده‌ات را از هم خواهد درید و درد، به‌سان واقعیتی ناگریز بر جانت خواهد نشست و بر چشمانِ خیسِ خون‌آلودت تصویر ایستگاه قطار محو، محوتر خواهد شد:کسانی بهت زده نگاه می‌کنند، کسانی بهت زده نگاهشان را برمی‌گردانند، کسانی بهت‌زده  فریاد می‌کشند، کسانی دستشان را می‌گیرند جلوی چشمان بچه‌های‌کوچک. و بعد دیگر تاریکی است.

آنای عزیز

حالا که دارم این نامه را برای تو می‌نویسم می‌دانم آن جا ایستاده‌ای، بر لبه ریل راه آهن و داری تاب می‌خوری آرام و من با امیدی اندک، بسیار خرد و اندک می‌خواهم نامه‌ام را یک قرن و نیم پیش از این که حالا هستم، در ایستگاه قطاری درروسیه به دستت برسانم و از تو بخواهم که پیش از له شدن زیر چرخ های سنگینِ قطار، پیش از مرگ، تردید‌های مرا پاسخ دهی. سؤال‌های بی‌پایانم را و نیاز غریبم را برای درک موقعیت دردناکت، وقتی می‌روی آن‌جا ، ایستگاه راه آهن، بر آن لبه می‌ایستی و چشم می‌دوزی به دور دست، به فرشته مرگ که سوار بر قطار به سمت تنِ ناتوان  تو می‌شتابد. نویسنده، ‌گفت وگوی ذهنی آن لحظه تو را این طور توصیف کرده است:

«در سایه واگن به شن مخلوط به زغالی که بر تراورس‌ها پاشیده شده بودنگاه‌کنان با خود گفت: «آن‌جا آن‌جا درست میانِ دو چرخ ، و با این کار هم او را مجازات می‌کنم و هم خودم از دست همه و از دستِ خودم خلاص می‌شوم.»»

اما من اطمینان دارم که این همه آن کلماتِ گریزپایی نیست که در آن لحظه انتظار با خود وا‌گویه کرده‌ای‌. اطمینان دارم که حتی خالق تو نتوانسته به اعماق ذهن تو، به گوشه‌های پنهان و بسیار پنهانش سرک بکشد.

ضد نامه اول:

آنا کارنینای ویوین لی (۱۹۴۸) آنایی فتان و از همان آغاز مجنون است. عشق او را مجنون نمی‌کند. در نگاهِ ویوین‌لی از همان ابتدا رگه‌های جنون پیداست.چون بازمانده تفکر قرنِ نوزدهمی در باب زنان نمی‌تواند بپذیرد که عشق از پرهیز فراتر رود و بانویی سخت پرهیزگار را به ورطه عصیان بکشاند. پس باید چیزی در خمیره آنا اشتباه بوده باشد که نمی‌تواند دربرابر هجوم عشق تاب بیاورد.

آنا کارنینای سوفی مارسو (۱۹۹۷) آنایی معصوم است. وقتی هم که عاشق می‌شود به تجسم کاملِ رنج بدل می‌شود. هرگز در چهره زیبای او نشانی از شادمانی و شعفِ عاشقانه نمی‌بینیم. حتی زمانی که در ایتالیا با ورونسکی تنهاست و ظاهراً همه چیز به خوشی می‌گذرد. او وجه دردمند وجود عاشق را به نمایش می‌گذارد. وجهی که همان تمِ غالبِ نمایشنامه‌ها و فیلم های آمریکایی را باز می‌تاباند: معصومیتی که بنیانِ خانواده است و با عاملی بیرونی خدشه دار می‌شود و تبعاتی هم جز رنج و اندوه ندارد.

آنا کارنینای‌کرا نایتلی (۲۰۱۲) یک آنا کارنینای شاداب،جوان، بازیگوش، زنده و سخت امروزی است. نایتلی عشق را با تمام جانش بازی می‌کند. نگاهش با عشق می‌شکفد و زیبا می‌شود. نگاهش با عشق عمیق و دردمند می شود.  نایتلی یکی از ملموس‌ترین‌کارنیناهایی است که دیده‌ام.

سبد خرید ۰ محصول