در میان هنرها، هنر نقاشی در ایران جان گرفته است و بشکفتن و بالیدن روی نهاده. قریحههای جوان و طبعهای زنده و بیدار در راه این هنر بکار افتاده و هر چند ماه نمونههای تازه از آثار هنرمندی که بیخبر دیگران طریق خود را جسته و یافته است چشم هنردوستان را روشنی میبخشد.
پس از افول هنر مینیاتور از اواخر دوره صفوی، و دوره کوتاهی از طبیعتنگاری که با کمالالملک آغاز شد و بشاگردان وی پایان یافت، این نخستین باری است که در هنر نقاشی ایران آثار جنبش و حیات واقعی دیده میشود؛ و نیز شاید نخستین باری است در ایران که نقاشی از راه باریک خود بدر آمده و قدم در شاهراه گذاشته و دامنه احوالی را که تصویر و بیان میکند وسعت داده و در پی آنست که با هنرهای اساسی ایران، شعر و معماری و موسیقی، پهلو بزند.
تردید نیست که در این راه گام اول را برداشته است، و این نمایشگاه برهان آنست.
نگارگر امروز، چنانکه باید، پیرو شیوه نو است و در پی سواد برداشتن از طبیعت نیست. در پی آنست که احساس اصیل و نیرومندی را که در خاطرش نقش بسته آشکار کند و شکل ببخشد. درین مقصود از همه نقشهای عالم، از خطوط و رنگهای گوناگون و ترکیب صورتهای طبیعت مدد میطلبد و هر چه او را بکار آید بهم میپیوندد. غم آن ندارد که بعضی شکلها در دستش میشکند و رنگها از راه بدر میرود و خط مستی میکند و زنده و بیجان درهم میآمیزد.
اگر جلوه رنگهاست که خاطر او را از کف برده است، رنگ بر عالم میپاشد و منظری از عشق و عشوه و غوغای رنگها میسازد، و یا غم وجود را در دل رنگهای تیره و پردرد مینشاند، و یا در مستی رنگها نشانی از عالم بیخودی و بیخبری بدست میدهد.
اگر رمز خطهاست که او را در خود کشیده است دل از زوائد میپردازد و کشفها و دریافتهای تازه خود را از عالم خطوط برای ما ارمغان میآورد. با دو خط که نمودار ابرو و بینی است جوهر چهرهای را آشکار میکند، با چند گردش قلم آن سادگی باطنی را که در اشکال پیچیده و دشوار طبیعت نهفته است بما میسپرد.
اگر نکتهای در دلش رخنه کرده و او را آرام نمیگذارد، آن نکته را خواه صورتی باشد و خواه حالتی، بصد گونه مکرر میکند و همه عالم را جلوهگاه آن نکته میسازد تا ما نیز بآن نکته که کوچک مینمود خو میکنیم و بعالم ژرف و پهناور آن پا میگذاریم.
اگر طبع خیالانگیز داشته باشد و دست در کام نهانخانه خاطر کند، نقشهای عجب در برابر دیدگان ما میگسترد: یکجا عالمی مسحور چون عالم رؤیا میآفریند و یکجا چون شاعران، حد و بند را از اشیاء برمیگیرد و تصور را آزادی میبخشد و چهره ظاهر و صورت باطن را درهم میآمیزد و صورتی که بدیده ظاهر بین غریب مینماید نقش میکند.
اگر شوخ طبع و تیزبین باشد، اجزاء وجود را ببازی ترکیب میکند و نکتههای طنزآمیز خطوط و رنگها را بکنایه و اشاره آشکار میسازد.
تماشاگری که بیخبر از کوشش نقاش همه در پی صورتی زیبا یا منظرهای طبیعی است راه خطا میرود و از کار نقاشان طرفی امروز نمیبندد. نقاشان بزرگی نیز که صورت زیبائی از انسان و طبیعت ساختهاند آنهمه را ساختهاند تا «آنی» را که در طلعت مضمون یافتهاند بیان کنند هیچ نقاش بزرگی پردههای خود را جایگاه تقلید صورتی که فقط چشم میبیند نساخته است.
اما بیگمان تنها فرار از تقلید و درهم ریختن اشکال و خطوط نیز کسی را در صف نقاشان اصیل و خلاق قرار نمیدهد. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.