
بخشی از متن:
The Arcades project، یک طرح دایرةالمعارفی بود که والتر بنیامین از ۱۹۲۷ تا هنگام مرگ اش در ۱۹۴۰، مشغول کار روی آن بود. نام این طرح از یک فرم معماری قرن نوزدهمی میآید و ساختار کار بنیامین هم وام گرفته از همین فرم است. Arcades گذرهایی بودند در میان دو ردیف از ساختمانها، معمولا مغازه و محل کسب و کار؛ و سقف این گذرها با شیشه پوشانده شده بود. با الهام از این مد معمارانهی پاریسی، بنیامین در سی و شش بخش به مونتاژ نقل قولهایی از منابع مختلف و تأمل بر آنها پرداخت. محور اصلی این اثر ناتمام او، کالایی شدن چیزها و انتقال به عصر مدرن بود.
پرونده “ب” در Arcades project والتر بنیامین به موضوع مد اختصاص یافته است و شامل نود و یک مورد میشود، اما خطاست اگر بپنداریم که تمام مثالها و مشاهدات بنیامین دربارهی موضوع مد تنها در اینجا یافت میشوند. اشاره به مد در تمام باقی مجلد پراکنده دیده میشود و در آثار مختلف دیگر نیز به چشم میخورد.
وقتی ژرژ باتای از بنیامین دعوت کرد تا سال ۱۹۳۹ در کالج جامعهشناسی درس بدهد، بنیامین “مد” را به عنوان موضوع پیشنهاد کرد. این مایهای مکرر در The Arcades است و بنیامین دربارهاش بسیار اندیشیده است، گرچه موضع او نسبت به آن گاهی کاملا ناهمگون است، طوری که از یک سو مد را تجلی فرهنگ کالایی – یا دقیقتر، فتیشیسم کالا میدید و از سوی دیگر تجلی یک میل یوتوپیایی مدتها مهارشده به تجدید انرژی در یک لحظهی بیداری تاریخی. در عباراتی متعدد دربارهی مد، بنیامین از مفهوم «تصویر دیالکتیکی» استفاده کرد، مفهومی که ظاهراٌ او آن را محور کار خویش میدید، اما با توجه به ماهیت ناتمام این طرح، هنوز چیزی مبهم باقی مانده است. چنانکه اولریش لمان در کتاب اخیرش “Tigersprung” (کتابی که بررسی گیرا و پیشگامی از مد در مدرنیته است) مینویسد، نوشتههای بنیامین دربارهی موضوع مدرنیته صرفاٌ از شارل بودلر نقل قول نمیکردند، بلکه از لحاظ مفهومی برگرفته از بودلر بودند و این را به عنوان مثال میتوان از این مشاهدهی بنیامین در سنترال پارک دریافت کرد که « بودلر شاید اولین کسی بود که به اصالتی متناسب با بازار فکر کرد، اصالتی که به همین دلیل در آن زمان از نمونههای دیگر اصیلتر بود.»
فرضهای مهم در این جا عبارتند از اینکه «اصالت» یک امتیاز است. امتیازی که بنیامین خود به نمایش میگذاشت و باید اصالت را به طور خاص در شرایط تاریخیاش لحاظ کرد. بنیامین حامی آرزوی بودلر برای یافتن اصالت متناسب برای شرایط خودش بود، شرایط یک اقتصاد بازاری در حال رشد. تئوفیل گوتیه به اشتباه استقبال بودلر از مد به عنوان الگوی زیباییشناسی مدرن را حمل بر تسلیم او به بازار کرده بود. برعکس، بودلر پیشنهاد داده بود که قدرت اصالت یا ابتکار میتواند در آینده دوباره احیا شود و الهام بخش موجهای دگرگونی بیشتری باشد.
در این مقوله، لمان مشاهدهی مارکس در “برومر هجدهم لویی ناپلئون” را نقل میکند که انقلابیهای بزرگ فرانسوی دمولن، دانتون، روبسپیر، سن ژوست، ناپلئون، قهرمانان و نیز احزاب و تودههای انقلاب قدیمی فرانسه، کارشان را با لباس هایرمی و با عبارات رمی انجام میدادند، کاری که همانا از بند رها کردن و برپا داشتن جامعهی بورژوای مدرن بود.» در نتیجه بنیامین در «تزهایی دربارهی فلسفه ی تاریخ» با وصل کردن مستقیم بودلر به مارکس اشاره کرد که محل تاریخ «زمان همگن و خالی نیست، بلکه پر از “اینک – زمان”» است .
برای روبسپیر، رم باستان از “اینک۔ زمان” سرشار بود و از تداوم تاریخ بیرون زده بود. انقلاب فرانسه خودش را تناسخ رم میدانست . از رم باستان چنان نقل قول میکرد که مد از یک لباس مربوط به گذشته. مد هنگامی رایحهی مدرن را دارد که در تراکم آنچه قبلا بوده، تکان ایجاد میکند. جهش ببر (Tigersprung) است به درون گذشته». این مشعل از بودلر به استفان مالارمه رسید که عملا سردبیر یک مجلهی مد به نام «آخرین مد» (La Derniere Mode) بود و از مالارمه از طریق “شاعر به قتل رسیده”ی گیوم آپولینر به سوررئالیستها – آندره برتون یا ماکس ارنست با ليتوگراف مدهای فیاتاش. باید به یاد داشت که خود برتون برای طراح لباس بزرگ ژاک دو سه کار میکرد، مثل من ری که برای پل پوارہ کار میکرد و سالوادور دالی و مره اوپنهایم که برای السا شاپارلی کار میکردند. سوررئالیسم و مد در هم آمیختند. …