مدرنیزم، مدرنیسم، سوزی گابلیک، هنر مدرن، فتاح محمدی

آیا مدرنیزم شکست خورده است؟ / سوزی گابلیک / فتاح محمدی

بخشی از مقاله:

در فیلمی که به سال ۱۹۸۲ در [موزه‌ی] داکومنتایِ شهر کاسل آلمان به نمایش درآمد، گیلبرت و جرج به نوبت ویژگی‌های بارز خود را برمی‌شمارند. آن‌ها به ما می‌گویند که مریض احوال، میان سال، بدطینت، افسرده، کلبی مشرب، توخالی، بی‌دل و دماغ، فاسد، بدرفتار، متکبر، خودخواه، منحرف، و موفق‌اند – و هدف خود را با این جمله به پایان می‌رسانند: «ما هنرمندیم.» و مگر حرف دیگری لازم است؟ در محیط تصنعی و رو به زوال صنعتی شهری، هنر از فضیلت اخلاقی زاده نمی‌شود. هدف آن نجات روح نیست. اگر تلاش من برای پرتو افکندن بر موضوعات مهم وضعیت فعلی ما – نشان دادن این که هنر امروز چیست و چه کاری از آن برمی‌آید. و چگونه به منصه‌ی ظهور می‌رسد – [در فصل‌های پیشین کتابم] تحقق یافته باشد، اکنون باید کاملاً آشکار شده باشد که جامعه‌ی ما جامعه‌ای سالم و برخوردار از هنری خوشبینانه و مسالمت‌جو نیست.

آیا مدرنیزم شکست خورده است؟

اگر روزگاری هنرمند مدرن با امید، افتخار و روحیه‌ای مبارزه‌جو به روی مدرنیزم آغوش گشود. امروز به نظر می‌رسد او تن به نومیدی سپرده و خود را به صورتی مبهم، غمگین و بی‌مقدار احساس می‌کند. اگر گیلبرت و جرج را بتوان نوعی معیار به حساب آورد. هنرمند معاصر از همین احساس به دردبخور نبودن است که نیرو می‌گیرد. روحیه‌ها از شور و حرارت به انحطاط و کلبی مشربی ملال‌آور تغییر کرده است. بنابر این آیا این هدف‌ها عذری موجه برای آنچه بر سر تاریخ فرهنگ غرب – سنتی استوار بر عصیان‌های شکست خورده – آمده، می‌توانند باشند؟ آیا این‌ها تصویری منصفانه از ذوق جمعی یک عصر به دست می‌دهند، عصری پژمرده از دود صنعت و محروم از نفخات شادی؟

اگر صرفاً بگویم که مدرنیزم شکست خورده است. یا حتی بگویم که به یک پایان سخت رسیده است، به جدی بودن این پرسش خیانت کرده‌ام. حقیقت این است که هیچ پاسخی به این پرسش نمی‌توان داد. مگر اینکه قبل از هر چیز ببینیم آرمان‌های مدرنیزم چه‌ها بوده. در نظام ارزش‌های آن‌چه چیزهایی نقش اساسی داشته‌اند. آنچه در نهایت راجع به همه‌ی این‌ها به فکر ما خواهد رسید. وابسته به این خواهد بود که از نظر ما غایت و مقصود هنر چیست.

دورانی که به تازگی پشت سر گذاشته‌ایم. به طور کلی، دورانی است که در آن هر چه که از گذشته به ارث رسیده بود مانع دردسرسازی تلقی می‌شد که می‌بایست هر چه زودتر از شرّش خلاص می‌شدیم. نخستین بیانیه‌ی فوتوریستی که در ۱۹۰۸ از سوی فیلیپو توماسو صادر شد. اعلام می‌کرد که ایتالیا تنها با رها شدن از شرّ «قانقاریای بویناکِ» پروفسورها، باستان‌شناس‌ها، راهنمایان توریست‌ها و دلالان اشیای عتیقه»، تنها با آتش زدن کتابخانه‌ها و ویران کردن موزه‌هاست که می‌تواند خود را نجات دهد. جهان جدید که جهان سرعت و تکنولوژی بود. زبان جدیدی از فرم‌ها طلب می‌کرد. جهانی که نه از گذشته بلکه از آینده نشئت گرفته باشد.

سبد خرید ۰ محصول