لطفا اینجا بایستید / گفت‌وگو با رافائل بونوئل/ فرناز جورابچیان

بخشی از متن:

شما خانه را زود ترک کردید

بونوئل من وقتی رفتم که وقت رفتن به دانشگاه بود. پدرم دوست نداشت که ما شبها بیرون برویم شانزده ساله بودم که یک روز بهش گفتم پاپا من با دوست دخترم قرار دارم می‌خواهیم به یک مهمانی برویم می‌توانستم احساس کنم که او مخالف بود اما بالاخره با این شرط که من سر ساعت ۹ خانه باشم کوتاه آمد کما اینکه همه می‌دانند که در مکزیک هم مثل اسپانیا همه چیز دیر شروع می‌شود من جریانی مشابه همین را به یاد دارم برادرم ۴۳ ساله و من ۳۷ ساله بودم که لوئیس آلکوریزا یک مهمانی ترتیب داده بود. فاصله خانه او تا خانه مادر و پدرم تنها هشت دقیقه بود ما وقتی از در بیرون می‌رفتیم پدرم گفت خب می‌توانید بروید باوجود اینکه خیلی ناامن است اما باید سر ساعت ۱۰ برگردید.

من سعی کردم که با پدر جر‌ و‌ بحث کنم اما برادرم گفت من ساعت ۱۱ خانه هستم پدرم داد زد تو سر ساعت ۱۰ می‌آی خونه

بالاخره برادرم مجبور شد که شب خانه الکوریزا بخوابد چون پدرم تهدیدش کرد که در‌ها را قفل می‌کند من هم همان کاری را کردم که همیشه می‌کردم از آنجایی که می‌دانستم او زود می‌خوابد و روی همدستی مامان هم می‌شود حساب باز کرد پس ساعت ۲ صبح به خانه آمدم اما گفتم که ۱۱:۳۰ خانه بودم.

پدرم همیشه نگران بچه‌هایش بود حتی در مورد برادرم که یک قلدر واقعی بود اگر کسی تو مکزیک از ما می‌ترسید یکی به خاطر قد دراز من بود و یکی به خاطر گردن کلفتی برادرم.

سبد خرید ۰ محصول