قسمت معماری نمایشگاه هنرهای زیبای ایران / دکتر مهندس کیانوری
پیش از آنکه در اطراف قسمت معماری نمایشگاه وارد بحث شویم بیمورد نیست که بطور اختصار تحولات هنرهای زیبای ایران را طی یکی دو قرن اخیر بیاد آوریم.
بطور کلی پس از دوره صفوی کلیه شئون اجتماعی و ضمن آن هنرهای زیبا هیچگونه ترقی و پیشرفتی نداشته و بطور وضوح یک قوس نزولی طی کرده است. تحولات سیاسی متعدد، نفوذ امپریالیسم در شرق و نتایج تلخ آن در ایران باعث شد فرهنگ عمومی ایران در تمام رشتهها دچار رکود شود و کمکم رو بزوال و عقب ماندگی رود ـ سیاست استعماری برای انجام مقاصد خود کوشش میکرد از توسعه و پیشرفت فرهنگ در کشور جلوگیری نماید و برای این منظور بتمام وسائل متوسل گردید.
در نتیجه این عقب ماندگی فرهنگ عمومی زمینه مساعد برای نمو هنر بکلی از بین رفت و مانند سایر شئون اجتماعی هنرهای زیبا هم دچار رکود گردید. بخصوص در رشته معماری میتوان ادعا کرد که در فاصله زمان از دوره صفویه تاکنون هیچ عمل قابل ذکری بیادگار گذاشته نشده است.
از نیم قرن پیش باینطرف در اثر ازدیاد ارتباط ما با دنیای متمدن و تماس با ترقیات کشورهای اروپا دوره جدیدی در کلیه شئون اجتماعی ما آغاز گردید. آشنا شدن به تمدن جدید و برتریهای آن برای ما احتیاجات جدیدی بوجود آورد و رفع این احتیاجات پیدایش متخصصین و هنرمندان نوین را ضروری میکرد.
تقاضاهای مردم زیاد شد و اگر در چنین موقعی دستگاه حاکمه ایران از عناصر متفکر و مترقی تشکیل میشد، بخوبی میتوانست از همین تمایلات مردم برای زندگی بهتر و همچنین از اوضاع عمومی سیاست بینالمللی بمنظور بالا بردن سطح زندگی و فرهنگ عمومی ملت ایران استفاده نماید. اگر اینطور بود مسلماً فرهنگ امروز ما بر پایه عالیتر استوار بود و هنر هم زمینه مساعدی برای نمو پیدا نموده و بترقیات بیشتری نائل شده بود ولی متأسفانه در تمام مدت نیم قرن گذشته و مخصوصاً در فاصله بین دو جنگ جهانی برای دستگاه حاکمه ایران تبعیت از سیاست استعماری خارجی خیلی مهمتر از حفظ منافع حیاتی ملت ایران بشمار میرفت.
در تمام آن مدت نقشه عمومی دستگاه حاکمه همان نقشه سابق یعنی نقشه استعماری بود و طبق آن نقشه لازم بود که فرهنگ ایران در همان سطح عقب افتاده باقی بماند و بوسائل مختلف از سیر تکامل ملی ضروری آن جلوگیری بعمل آید.
بهمین دلیل هم در تمام مدت بیش از بیست سال دستگاه حاکمه ما کوچکترین قدمی برای تنظیم و رهبری جریان عظیم ترقیخواهی توده ایران برنداشت و برعکس تمام هم خود را مصروف این داشت که با یک سلسله تقلیدات احمقانه مردم را گول بزند و در پشت پرده غفلت مردم نقشههای بدخواهانه خود را ادامه دهد. یک سلسله عوامفریبیهای پیش پا افتاده مجموعه فعالیت چندین ساله دستگاه حاکمه ایران را تشکیل میداد.
نتیجه این شد که در ایران تمدن و فرهنگ واقعی بهیچ وجه قوتی نگرفت و تنها یک کاریکاتور بسیار زشتی از آن در زندگی مردم هویدا شد. زیرا بعوض اینکه اساس پیدایش تمدن و فرهنگ که بالا آوردن سطح فکر عمومی است تقویت شود در تمام شئون اجتماعی بدون مطالعه تقلید رواج پیدا کرد. تقلیدی که بهیچوجه با آداب و رسوم و احتیاجات ملت ایران همآهنگی و تطبیق نداشت.
کار ما درست شبیه آن کشاورزی بود که برای بدست آوردن پنبه با الیاف بلند بجای آنکه تخم آن پنبه را تهیه کند از نادانی الیاف پنبه خوب را ببوته پنبه بد با نخ متصل میکرد. همانطور که او از کار خود نتیجه نگرفت ما هم از تقلیدهای بیمغز دستگاه حاکمه ایران در شئون فرهنگی نتیجه نگرفتیم. با شرایط فوق وجود هرج و مرج عجیب ربع قرن اخیر در شئون اجتماعی ما که امروز هم کاملاً حکمفرماست بهیچوجه تعجبآور نیست. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.