
بخشی از مقاله:
بعد از رواجیافتن انواع دوربینها و امکانات عکاسی دیجیتال، و توسعه بسیار سریع آن، نگرانیها و یا سؤالات فراگیری در میان عکاسان سنتی در مورد آینده عکاسی و اتفاقهایی که بر اثر سهولت کار و این که همه میتوانند به نوعی عکاس باشند پدید آمد. این نگرانی در مورد بیمصرفشدن مهارتهای پیشین و هم در مورد معیارهای عکس در زمان ما بود. اتفاقی که در گذشته هم موارد و سوابقی داشته است. اما فعلا سرعت رکورد تغییرات است که موضوع را برجسته میکند و تازگی دارد. تحولات نو و یا حضور افراد آماتور ویا غیرمطلع در عکاسی امر تازهای نیست.
حدود هجدهسال پیش هنرمند صاحبنامی، در یکی از گالریهای تهران نمایشگاهی از عکسهای خود برگزار کرد. او پیشینهای در کار عکاسی نداشت، اما به دلیل نام او عدهای به تماشای عکسهایش رفتند. دانشجویان رشته عکاسی و چند نفر از مدرسان آنها هم عکسها را دیدند و از بیتناسببودن عکسها، با آنچه که درباره عکس خوب میدانستند مبهوت شدند. در همانجا، بحثهایی بهوجود آمد و آن صاحبنام را به محاکمه و مجادله کشاندند و به او تاختند. با او از معیارهای کلاسیک عکس خوب، و نکات فنی صحبت کردند، و به او گفتند عکسهایش فاقد این معیارهاست و دلایل خود را با مثال و قرینه همراه کردند. این گفتهها، فایده نداشت؛ به نظر رسید که آن صاحبنام اطلاعی از آن چه میشنود ندارد، و لزومی در ادامه صحبت نبود.
کار به جایی رسید که به او گفتند : “شما که از عکاسی هیچ نمیدانی، چرا عکس میگیری و نمایشگاه میگذاری؟” او در پاسخ گفت : “این یک امر شخصی است و لزومی به دادن پاسخ نیست! دوربین دارم و عکس میگیرم.” این استدلال و این جمله شبه فلسفی در زمان خود مانند یک لطیفه در میان دانشجویان رایج شد. مثل جمله معروف “میاندیشم، پس هستم” بود. براین باور، هر کس که دوربین داشت میتوانست عکس بگیرد و آموزش عکاسی و رعایت معیارها را لازم نداند. تا مدتها پس از آن جلسه، دانشجویان تا عکسی میدیدند که در حوزه انتخاب و سلیقه آنها نبود، با کنایهای همهفهم درباره آن میگفتند: “یارو دوربین داشته، عکس گرفته.” و آن صاحبنام، هنوز هم دوربین دارد و عکس میگیرد، و راه خود را دنبال میکند. از میان آن دانشجویان هم تنی چند در بند عکاسیاند و بقیه محو شدهاند.
آنان که ماندهاند اگرچه گاه حضوری در زمینه عکاسی دارند و یا قلمی میزنند، اما حالا میدانند که در جهان امروز تعداد کسانی که دوربین دارند و عکس میگیرند آنچنان زیاد شده است که جای دفاع از کیان عکس توأم با مهارتهای پیشین در سطح عکسهای فراوانی که هر روز از چپ و راست ارائه میشود را باقی نمیگذارد، و میدانند جریان باد پذیرفته شده است. عکاسی دیجیتالی آسان است، و نیاز به مهارتهای فنی و آموزشهای تخصصی و صرف وقت زیاد برای انجام کارهای معمولی با آن لازم نیست. مثل گذشته عکسها به دلیل نوردهی کم یا زیاد و یا اشتباه در میزانسازی دوربین، خراب و غیرقابلرویت نمیشوند. نتیجهای قابلقبول بهدست میآید که عامل عکسبرداری را به نتیجه میرساند که عکاس شده است. بعد از تهیه دوربین، مواد مصرفی آن هزینه زیادی ندارد و میتوان به تعداد زیاد عکس گرفت و از میان آنها انتخاب کرد.
از طرفی حالا هر “فتوبلاگی” خود یک نمایشگاه بیتعطیلی و شبانهروزی است که در آن به روی تمام مخاطبان عالم باز است. بدینترتیب جوانهایی که به عرصه میآیند دیگر به تکنیکهای سنتی توجه نمیکنند و دانشجویان عکاسی، دروس عکاسی آنالگ را بدون علاقه و برای رفع تکلیف میگذرانند. مطالب مربوط به عکاسی آنالگ هم خواننده ندارد. درک کیفیات عکاسی آنالگ با آخرین نسلی که با آن کار کردهاند، به پایان میرسد. بازار هم به رونق عکاسی دیجیتال سرعت میدهد.
در سایت رسمی “فتوکینا”ی ۲۰۰۴ آماری در مورد فروش دوربینهای عکاسی آنالگ و دیجیتال داده بودند که این رقیب تازهپا توانسته است از مرز پنجاه درصد کل فروش در سراسر جهان عبور کند. اما مجله فرانسوی «ReponsesPhoto» در شماره تابستان ۲۰۰۵ و در صفحه پایانی مجله با حروف درشت چند رقم قابلتوجه آماری را ارائه کرده است که دانستن آن بیمناسبت نیست: ۱۴۰۰۰.۳۰۰ دوربین دیجیتال و ۸.۸ میلیون عدد گوشی همراه دوربیندار و ۵.۵ میلیون وسایل دیگر با قابلیت عکسبرداری دیجیتال تا آن زمان در سال ۲۰۰۵ در فرانسه فروخته شده بوده است، در حالی که در سال ۲۰۰۴ در فرانسه فقط ۳۹۰ دوربین عکاسی قطع متوسط عکاسی آنالگ فروخته شده است (بدینترتیب به نظر میرسد آمار سایت فتوکینا در سال ۲۰۰۶ تغییر فاحشی را نشان دهد). همچنین در همین مجله و در همان صفحه میخوانیم: برآورد میشود که در سال ۲۰۰۵ شمار مجلات عکاسی که بسته خواهند شد به ۲۰۰۰ مورد برسد.