عکاسي در دوران واقعگرايي و تبليغگري جنگ جهاني اول و دوم
يکي از ويژگيهاي عکاسي مدرن اين بود که پايهگذار تجسم و تصوري بود که انتقال مييافت و در اختيار عموم قرار ميگرفت و لذا ميتوانست بر جامعه تأثير بگذارد. اين کارکرد اجتماعي با بلوغ جامعة تودهوار در دهههاي ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ ميلادي پيوند نزديکي داشت. ريشههاي آن به اواخر قرن نوزدهم باز ميگردد، اما در دهههاي ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ بود که عامة مردم بر تمام جنبههاي جامعه مسلط شدند و در توزيع و مصرف کالاها و همچنين در تعيين ارزشهاي اجتماعي و قريحه نقشي اساسي ايفا کردند. اين امر در ژاپن نيز همانند غرب صادق بود.
در اين زمينه نقش اجتماعي عکاسي در دو چارچوب صورت گرفت، يکي عکاسي تجاري و ديگري عکاسي خبري. اين شيوههاي عکاسي در ترکيب با تکنولوژي چاپ، حوزههاي عملکرد مخصوص به خود را خلق کردند. بهعنوان مثال ميتوان گفت دليل وجودي مجلات گرافيک، رفتن در پي عکسهاي مدرن است. اما اين اصول اجتماعي و اقتصادي است که جامعه را به پيش ميبرد نه خود بيان به تنهايي، که محصول اين رسانهها هستند.
اما در اين دوره ديدگاههايي بسيار فردگرايانه نسبت به جامعه نيز پديدار شد، يعني درست در نقطة مقابل اين تبليغگري. اين ديدگاهها در دهة ۱۹۳۰ بهعنوان شکلي از واقعگرايي اجتماعي در دل عکاسي مدرن پديدار شدند. اين بيان محصول ايدئولوژي سوسياليستي نبود بلکه ماحصل پرداخت مستقيم عکاس به شرايط زندگي واقعي بود. چنين ديدگاه واقعگرايانه و نابي را ميتوان در بين عکاسان آماتور و همچنين حرفهاي اين دوره شاهد بود، حتي با وجود اين که بالاگرفتن تب جنگ، ساير اشکال بيان را تحت الشعاع خود قرار داد. اگرچه اين واقعگرايي به نمايشگاهها و مجلات عکاسي آماتوري که در حاشية جامعه بودند محدود ميشد، اما اين عکسها ارزش توجه نقادانه را دارند نه از اين حيث که مثالهايي خوب از بيان عکاسانه مدرن بهحساب ميآيند بلکه به سبب تأثير هنري قوي آنها و نقشي که در اجتماع بازي ميکردند. چرا که اين ديدگاه نشاندهندة خاستگاه قابليتهاي کاوشهاي عکاسانه پس از خاتمة جنگ و آغاز دوره جديد بود.