بخشی از متن:
طراحی گرافیک همچون دیگر رشتههای حوزهی دیزاین همواره برآمده و متأثر از شرایط اجتماعی ــ تاریخی بوده است. این تأثیرپذیری از زمان انقلاب صنعتی و با شتابگرفتن روند تحولات اجتماعی، موجب شده تا این رشته هر زمان شکل تازهای پیدا کند. برای مثال، اوجگیری جنبش ساختگرایی۱ در طراحی گرافیک روسیه کاملاً همراستا با اهداف انقلابی جامعهی آن روزگار شوروی و رسیدن به باورهای آرمانگرایانهی جمعی و پرهیز از گرایشهای فردی بود. بنابراین برای درک و شرح تحولات در حوزهی طراحی گرافیک باید مجموعهای از شرایط را بهطورهمزمان بررسی کرد. درک و شرح وضعیت طراحی گرافیک ایران نیز از این مقوله مستثنی نیست و بنابراین برای مطالعهی وضعیت موجود باید شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را توأمان در نظر داشت.
روند تحولات در عرصهی طراحی گرافیک ایران از زمان انقلاب در سال ۱۳۵۷ تا حدود دو دهه پس از آن، به دلیل شرایط اجتماعی ـ سیاسی ایران و تأثیرات اقتصادی جنگ، آشکارا کُند و سنگین بود. اما با پایان جنگ و تحولات اقتصادی دوران «سازندگی» و سپس رویکارآمدن دولت اصلاحات، تغییرات چشمگیری در بخشهای مختلف فرهنگی رخ داد. در این سالها به دلیل شکوفایی اقتصاد غیرجنگی و نیز تخصیص بودجههای کلانتر به بخشهای گوناگون فرهنگ و هنر و بهویژه نشر و مطبوعات، زمینهی شغلی مناسبتری برای اهالی فرهنگ و هنر از جمله جامعهی طراحان گرافیک مهیا شد. درواقع در این دوران بستری مناسبتر برای فعالیتهای فرهنگی شکل گرفت و به جز این، امکان تبادلات فرهنگی ـ هنری بسیاری با کشورهای خارجی فراهم آمد. در این میان طراحان گرافیک نیز این فرصت را به دست آوردند تا آثار خود را ــ به ویژه در زمینهی طراحی پوستر ــ در آن سوی مرزها به نمایش بگذارند. مجموعهی این رویدادها در کنار امکانات تکنولوژیک جدید و ورود گستردهی رایانهها به دفاتر طراحی، موجب شد تا ناگهان شاهد تولید بسیار پرشتاب و غیرقابلپیشبینی در حوزهی طراحی گرافیک باشیم. اما مشکل از اینجا آغاز شد که حرکت پرشتاب ما برای تولید آثار، همراه و هماهنگ با رشد فکری و نظریمان در این حوزه نبود. درحقیقت ما دیوانهوار به تولید آثاری پرداختیم که از پشتوانهی نظری بیبهره بودند. گستردگی فقر نظریمان تا حدی بود که حتی چیستی رشتهمان را بهدرستی تشخیص ندادیم و بهطورمشخص این پرسش برایمان مطرح نشد که تعریف و دامنهی عملکرد این رشته چیست. این مشکل تا امروز همچنان باقی است و با وجود افزایش چشمگیر مراکز دانشگاهی، حتی دانشگاهیان نیز نسبت به اشاعهی دانش نظری این رشته بیتفاوت ماندند. ….
درواقع پس از تغییرات شکلگرفته در دههی هفتاد، برخی از طراحان نسل چهارم در یک برخورد شتابزده و نادرست، آثار تولیدشدهی وابسته به رشتهی هنرهای ارتباطی را به رشتهی طراحی گرافیک نسبت دادند و موجب تقویت بنیانهای این رویکرد اشتباه شدند. از جمله شرایطی که به رواج این رویکرد دامن زد، گرایش و میل طراحان گرافیک ایرانی برای حضور آثارشان در نمایشگاههای خارجی بود. در مقابل غربیهای خسته از اصول و قواعد سازشناپذیر مدرنیسم، دل در گرو باورهای پسامدرن و توجه و علاقهمندیاش به نمایش تفاوتها سپرده بودند ــ تفاوتهایی که شناختشان به دشواری پیادهسفرکردن از قلب اروپا به مرزهای خاورمیانه است و نمایششان بهآسانی فشاردادن دکمهی شاتر دوربین. بنابراین حضور در این عرصه کار چندان دشواری نمینمود زیرا فرهنگ و هنر منطقهی خاورمیانه به دلیل موقعیت سیاسی و انزوای نسبیاش از رصد همهجانبهی غربیان به دور مانده بود و اندکی توجه به ذائقه و خواستههای غربیان برای نمایش عناصر تزئینی بومی و خط فارسی امکانِ حضور طراحان را در مجامع بینالمللی فراهم میآورد. چنین بود که توجه به عناصر بومی و میراث و هویت ملی و بیش از اینها توجه به فرم حروف فارسی با هدف خلق آثار تایپوگرافیک ناگهان بازاری داغ پیدا کرد و طراحانی را که در اندیشهی عبور از مرزهای جغرافیایی بودند واداشت تا عناصر تصویری ایرانی و خط فارسی را در قالب فرمهایی نوین به کار برند و دل از مخاطب غیربومی بربایند و حمایت مادی و معنوی جهانی را به دست آورند.