مهاجرت، ماندن یا رفتن، دلایل مهاجرت، مهاجرت طبقه‌ی متوسط، گادامر

دلایل مهاجرت؛ “ماندن یا رفتن” به مثابه‌ی انتخاب‌عقلانی / مهدی نصراله‌زاده

 

 

معرفی مقاله:

پرسش ماندن یا رفتن مرادف با تأمل درباره‌ی نفس مفهوم انتخاب و تصمیم‌گیری است. مهدی نصراله‌زاده در این مقاله با پرداختن و تحلیل «نظریه‌ی انتخاب عقلانی» تصمیم‌گیری در ماندن یا رفتن را بررسی کرده است. نظریه‌ای که بر عاملیت فردی و منفعت‌طلبی شخصی و نه بر ساختار و عوامل فرافردی تأکید می‌کند. او با برشمردن اصول بنیادین این نظریه و آرای تحلیل‌گران به صورت‌بندی شیوه‌ی عملی ماندگان و مهاجرت‌کنندگان پرداخته است. سپس با کمک گرفتن از این نظریه و آرای فیلسوفانی چون گادامر مفاهیمی مانند کشور، میهن و تعلق داشتن را از دید آن‌ها بررسی کرده است. به عقیده‌ی مهدی نصراله‌زاده مردمان مهاجر در تلاش‌اند تا خود را «شهروند این جهان بودن» معرفی کنند حال آن‌که پرسش‌هایی چون رفتن از/به کجا یا ماندن در پیش که/در کجا و با چه تعلقی؟ همیشه همراه هر شهروند باقی خواهد ماند.

.

بخشی از مقاله:

صرف‌نظر از مورد تبعید، که البته آن هم انتخابی عقلانی است که تبعیدکنندگان درباره‌ی تبعیدشوندگان انجام می‌دهند، با کمک نظریه‌ی انتخاب عقلانی (در شکل تفصیل‌یافته‌ی آن) می‌توان به صورتبندی کمابیش روشنی از شیوه‌ی عمل ماندگان و مهاجرت‌کنندگان دست یافت. به بیان ساده آن‌ها که مانده‌اند گمان می‌کنند نفع‌شان با ماندنْ بیشتر تأمین می‌شود و آن‌ها که می‌روند گمان می‌کنند رفتنْ به نفع‌شان است و اگر بمانند مُتضرر می‌شوند. در اینجا مهم‌ترین پرسشی که مطرح می‌شود این است که آن “ترجیحات” و منفعت‌هایی که افراد دارند و برای حفظ و نیل بدان‌ها ناگزیر از محاسبه‌ی سود و زیان (هزینه و فایده) هستند چیستند؟

به‌عنوان راهبرد نظری‌ای که زیست‌شناسی تکاملی را اساس تبیین جامعه و رفتار اجتماعی قرار می‌دهد، جامعه‌ی ‌زیست‌شناسی، به‌ویژه در نزد گروه‌های مترقی و طرفداران اندیشه‌ی انتقادی، راهبرد خوشنامی نیست‌ــ اگر در قالب اصطلاحاتی مانند دنباله‌ی “داروینیسم اجتماعی” یا مُبلغ “دترمینیسم زیست‌شناختی” یا “بدکردار به لحاظ ایدئولوژیک” صراحتاً بدنام نباشد.

بر طبق نظریه‌ی انتخاب عقلانی، هر فرد بنا بر ترجیحات خاص خود و محاسبات عقلانی هزینه و فایده‌ای که با توجه به اطلاعات محدود خود و محدودیت‌های ناشی از کمبود منابع و عمکردهای نهادی انجام می‌دهد به تصمیم می‌رسد و مثلاً در مورد خاص “ماندن یا رفتن” با محاسبه‌ی همه‌ی عواملْ ماندن یا رفتن را برمی‌گزیند. اما از آنجا که انسان اقتصادی محور این نظریه همه‌جا ترجیحات عام و مشخصی دارد می‌توان با در نظر گرفتن انواع موقعیت‌ها و آرایش‌های ممکن به الگوهای تصمیم‌گیری مشخصی رسید و با دقتی ریاضی‌وار، هر چند نسبی و تقریبی، درباره‌ی انتخاب‌های افراد حتی در مقیاس کشوری دست به پیش‌بینی زد. مثلاً هنرمندی که در کشور خود از قدرت و ثروت و منزلت و امنیت برخوردار است و در حلقه‌ی خانواده و دوستان صمیمی و شیفتگان و علاقه‌مندان خود آماج محبت قرار دارد کمتر ممکن است مهاجرت کند تا آن تازه ‌فارغ‌التحصیل هنر که از هیچ یک از مواهب بالا برخوردار نیست و رفتن اگر فایده‌ای هم برایش نداشته باشد دست‌کم زیانمندترش نخواهد کرد.

به‌طور مشخص، در مورد پرسش “ماندن یا رفتن” دلبستگی و وابستگی به این “دیگری” می‌تواند ورای ماندن در کشور به‌عنوان محدوده‌ای جغرافیایی‌ـ واحدی ارضی یا رفتن از آن، به معنای تعهد، وفاداری، غیرت و مراقبت نسبت به او/ آن/ آن‌هایی باشد که برای آدمی حکم میهن را دارند. اما بازاندیشی و ژرف‌اندیشی درباره‌ی مفهوم “انتخاب و عمل عقلانی بر حسب ترجیحات انسانی” بازاندیشی و ژرف‌اندیشی درباره‌ی نفس مفهوم “ماندن یا رفتن” و نیز نسبت میهن و کشور را نیز اجتناب‌ناپذیر می‌کند. در این پرسش میهن همچنان “دیگری” نخست و اصلی‌ترین موضوع انتخاب و کانون دلبستگی و وابستگی احتمالی باقی خواهد ماند. اما، چنان‌که از طیف معانی واژه برمی‌آید، چه بسا “میهن” به‌عنوان دیگری برای دیگرانْ چیزی خاص‌تر‌ـ انضمامی‌تر‌ـ خُردتر یا عام‌تر‌ـ انتزاعی‌تر‌ـ کلان‌تر از کشور باشد.

سبد خرید ۰ محصول