ایمان افسریان در این گفتوگو به مناسبت دهسالگی حرفه: هنرمند از بخش نقاشی این مجله میگوید. او به رویکردهای مهم این بخش اشاره میکند و اینکه چگونه در تلاش بوده تا خلأهای موجود در حوزهی نقد در فضای معاصر هنرهای تجسمی را پر کند. یکی از رویکردهای این بخش معرفی مهمترین نقاشان تاریخ ایران و البته کمتر شناختهشده بود. علاوه بر این، او اشاره میکند که همیشه سعی داشته تا با انتخاب مقالاتی در زمینههای گوناگون مسیری را برای نقد باز کند. افسریان با مرور شمارهها و اتفاقات این چند سال سعی دارد دیدی گستردهتر از ایدههای اصلی شکلگیری این بخش و نحوهی پرداخت به نقاشیِ ایران را بیشتر شرح دهد.
بخشی از مقاله:
ما در شمارههای نخست، با این ایده شروع کردیم که هنر معاصرمان را آسیبشناسی کنیم. به تعبیر دیگر، یک نگاه انتقادی نسبت به هنر معاصرمان داشته باشیم. ابزار و وسایلش را هم نداشتیم. داشتیم سعی میکردیم جور کنیم. مثلاً در شمارههای ابتدایی، بحث هویت را طرح کردیم، واقعاً خیلی خام و کممایه شد. بحث فردیت هم همینطور. ولی از دل همان بحثها، موضوعاتی پیش میآمد که برای شمارههای بعدیمان ایدهای بدهد و پیش ببریمش. روی آموزش کار کردیم و امثال این و به هرکدام از این موضوعاتی که مربوط به هنر معاصرمان میشود، سعی کردیم نگاه آسیبشناسانه داشته باشیم. ولی از یک شمارههایی به بعد، از دلِ بحثهایی که از شمارههای قبلی درآمده بود، به یک نوع توجه کردن، ثبت کردن، بازنمایی کردن، تحلیل کردن وضعیتِ اکنونی ـ اینجایی ما رسیدیم. و در عین حال، تلاش کردن برای تبدیل آن به شکلی از تاریخ. خود این، نیاز به بحث و نظریه محکمی داشت. چهطور میشود تاریخ نوشت؟
سالهاست که هنرمندان در تلاش بودهاند تا بفهمند تاریخ هنر غرب چه بوده و اصلاً این مدرنیسم چیست. برخورد اولیهشان با مدرنیسم شاید خیلی سطحی بود. برخوردهای بعدی به دنبال این بوده که بنیانهای مدرنیسم را بفهمند. پس تاریخ مدرنیسم را باید میفهمیدند و… . بحران هویت، خودش انگیزهای بود برای اینکه دنبال هنر ایران و تاریخ گذشتهی هنر ایران بروند، که آنهم با همان محدودیتهایی مواجه بود که بقیه «شناختشناسی»های ایرانی با آن مواجه میشود. بحث اوریانتالیسم پیش میآید و امثال آن. با این حال، چیزی که به نظر میآید که مغفول مانده بود در این سالها، همین روح و دقت در وضعیت اکنونی ـ اینجایی بود.
به نظر من، یک مردمی، در صد سال، اگر بتوانند دوتا نقاش داشته باشند، خیلی هنر کردهاند. هنرمندان آدمهای سه ماهه، چهار ماهه نیستند که مجله بتواند هر سه ماه یک آرتیست را معرفی کند. این مکانیزم بازار است که هِی تندتند باید سوپراستار روی سوپراستار معرفی کند. اگر نه، مجله یا هر مجلهای میتواند بگوید که هنر مورد نظرم، از صد سال گذشته این سه نفر بودهاند و دیگر نیستند. و اگر این سه نفر واقعاً آرتیست بوده باشند، برای یک ملت کافیست، تا صد سال دیگر. برای همین اصرار زیادی به معرفی هنرمند نداریم.
پیشنهاد مطالعه: مقالهی «هنر معاصر ایران؛ چرا ما نمیتوانیم هنر معاصر داشته باشیم؟» به قلم ایمان افسریان