معرفی مقاله:
واژهی مهاجرت همگامی و همبستگی معنایی نهفته با تعبیر یوتوپیا یا همان آرمانشهر دارد. یافتن مکان و سرزمینی که تجربهی آزادی، پیشرفت، برابری و دیگر شکلهای آرمانی زیست را مهیا کند. ذات مهاجرت در تلاش برای یافتن چنین مکانی است. بهزاد خسروی نوری در مقالهی «آداب تطهیر» با توضیح کلمهی یوتوپیا یا همان آرمانشهر از منظر توماس مور، شارح این مضمون و فیلسوفی چون میشل فوکو سعی دارد همبستگی مهاجرت با یویتوپیا را واکاوی کند. برای فرد مهاجر عبور از ناکجاآبادی که درآن است به آرمانشهر، در وهلهی نخست نیازمند تطهیری است که بهزاد خسروی نوری آن را گرفتن روادید مینامد. اما این تازه شروع ماجراست. تصورات فرد مهاجر با پاگذاشتن به آرامانشهر تغییر خواهد کرد و باید مطابق تصویر جدید زندگی کند. این تصویر جدید بهخصوص برای هنرمندان به گونهای دیگر روایت میشود که در این مقاله با بررسی آثار هنریای که در مهاجرت شکل گرفتهاند و راه و روش شکلگیریشان به آن پرداخته شده است.
.
بخشی از مقاله:
هنگامی که توماس مور در سال ۱۵۱۶ این واژه را برای اولین بار در کتابی با همین عنوان مطرح کرد، اشاره به دلبستگی به ایجاد یا خیالپردازی دربارهی نظم اجتماعی آرمانی داشت. آنچه در کتاب توماس مور جالب است آنکه توصیف خیالی وی از جامعه ای در جزیرهای در اقیانوس اطلس است؛ تعریفی خیالی از مکانی خیالی در فضای واقعی. مکانی که در ریشه شناسی واژه نام آن از “او” یونانی به معنی نا(not) و توپوُس به معنی مکان (polis) گرفته شده است. نوپلیس یا بیمکان به خیالی بودن این واژه اشاره مستقیم دارد.
میشل فوکو تجربهی زیست در فرآیند جهان کنونی را متفاوت میبیند. تجربهی زیستی که به عقیدهی وی همزمانی، همانندی، دوری و نزدیکی، مجاورت و پراکندهگی قومی و نژادی در شالوده آن مترتب است. در پندار فوکو، عنصر جمعیت و پراکندگی آن تعریف مکان را دوباره به چالش کشیده است. تجربهی همزیستی انسانی، کنشهای همجواری، نشانهها و تجربهها از مکان موقعیت میسازند و تعریف آن را به حیطهی انسانی گسترش میدهند. این تجربه به ما این امکان را میدهد که از مکان قطعی و درک ساختارگرایانه به حیطه حریم زدایی و قدرت زدایی مکانی منتقل شویم. اما آیا این اندیشهی آزادگرایانه پسا گالیلهای این فرصت را در همهی شئون به انسان معاصر میدهد؟
درک خیالپردازانه و آرمانگرایانه از آرمانشهر را در تجربهی واقعی توصیف میکند. تلاش انسانی برای پا فراترگذاشتن از قصهپردازی آرمانی و سعی در ساختن آن؛ مکانهای واقعی که جزئی از ارکان اجتماع هستند و بر اساس این درک آرمانی ساخته شدهاند. فوکو این مکانهای متفاوت یا ضد مکانها را “هتروتوپیا” مینامد.
مهاجرت یا در تعریف سادهتر سفر در تجربه جغرافیای سیاسی امروز برای فردی با ملیتی خاص (بخوانید ایرانی) تجربهای به غایت هتروتوپیک است. بر اساس تعریفی که در ابتدا نوشتم، درک کلی از پدیدهی “جایی دیگر”، پیوند تنگاتنگی با بازنمایی از آن جای دیگر دارد و مهمتر از آن تمایل به این تغییر با انگاره تجربهی زیست در ناکجا آباد (دیستوپیا) پیوند ناگسستنی دارد. برای عبور، فرار، تغییر، سفر و… از این ناکجا آباد به آرمانشهر زمینی هتروتوپیا، فرد در وهلهی نخست باید خود را تطهیر کند. تطهیر در این مرحله در سفارتخانهها شروع میشود با پرسشهای قطعی از هویت وجودی، برای ایجاد تفاوت میان فرد متقاضی سفر یا مهاجرت از دیستوپیایی که وی در آن زندگی میکند. سد سفارتخانهها، پرسشنامههای مهاجرتی، انگشتنگاری و… نقش مرحله اولیه از این فرآیند تطهیر را دارند.