بخشی از متن:
روانشناسان بر این باورند که خلاقیت میتواند در اثر پرورش ذهن پدید آید از طرفی میتواند حاصل تلاش باشد. از طرفی بعضی به تأثیر ژنتیک معتقدند. بعضی دیگر به دستورزیهای محیط اشاره میکنند.تقسیمبندیهای رایج مربوط به علم روانشناسی است و تقسیماتی که تاکنون بوجود آمده ویژگیهای سه عنصر را مورد بررسی قرار میدهند اول فرد خلاق، دوم فرایند خلاقیت و نهایتاً محصول خلاق برای مثال گیلفورد ۱۹۵۰ معتقد است که خلاقیت مجموعهای از تواناییها و خصلتهایی است که تفکر خلاق را پدید میآورد مدنیک ۱۹۶۲ آن را نوعی شکل دادن به عناصر تداعی شده به صورتی جدید میداند که البته لزوماً با قوانین خاصی مطابقت میکند هرچه این عناصر جدیدتر باشند فرایند خلاقتر است گیزیلین ۱۹۴۵ معتقد است که خلاقیت بیان دیگر گونهای از مفاهیم و معانی است.
سرانجام روانشناسان مختلف مفهوم خلاقیت را بسط میدهند و به آن دو عنصر ارزش و اکتشاف را میافزایند سؤالاتی در این میان مطرح میشود از جمله این که نوآوری برای چه کسی است و منظور از آن چیست مطلق یا نسبی است به همین ترتیب این مفهوم تغییرات جدیدی را بوجود میآورد که مایر ۱۹۸۳ به آن توانایی حل مسئله میگوید این تغییرات در نگرش به مفهوم خلاقیت و کاربرد آن در آموزش و پرورش خود را نمایان میسازد.
هالی ۱۹۸۹ میگوید خلاقیت و فرد خلاق بدون اجتماعی که در آن زندگی میکند مفهوم ندارد اگر پیکاسو در زمان دیگری مثلاً کمی دیرتر یا کمی زودتر مطرح میشد همین تأثیر را در هنر بر جای میگذاشت آیا او بدون تأثیر از دوران قبل میتوانست چنین اثری در تاریخ هنر به جا گذارد
.