خط ۱۱ نام پروژه ايست به سرپرستي مينا بزرگمهر و هادي کمالي مقدم که قصدش را شايد بتوان کشف دوبارهی تهران دانست. آدم هايي، مثلاً خود شما، از خانه بيرون ميروند به سوي مقصد خاصي مثلاً يکي ازنقاطی که روی نقشه مشخص شده و به قصد ديدن آنچه تا به حال نمي ديدند.
سعي ميکنند بشنوند، ببينند، بگويند و در نهايت ثبت کنند.
در ادامه، قسمتی از اين ديده ها و شنيده ها را که براي اين ويژه نامه آماده شده ميخوانيد.
براي ديدن جزئيات بيشتر و همکاري با اين پروژه مي توانيد به سايت www.khatte11.com مراجعه کنيد.
شهري هر روز از خواب بر ميخيزد و در تلاطم زندگي خود غرق ميشود. ما هر روز از خواب بر ميخيزيم و در کوچه خيابانها به دنبال يک لقمه نان از سويي به سويي ديگر ميدويم. من به شهري تعلق دارم و سرنوشتم را در امتداد خطوط سرنوشتش میتنم. شهر من تهران است. تهران ، شهر قيرگون و آهني با کوچهپسکوچههايي که گاه از پس پيچ و خم هم ميآيند و گاه بر سر راه اتوباني پر سرعت، ناگهان پاک ميشوند.
شهري چندلايه، ديوانه، بدهيبت ، زيبا و دل فريب. با مردماني از همه رنگ. آنهايي که خود را تهراني ميدانند و آنهايي که خود را تهراني ميخوانند. و فرهنگي که هر روز از نو زاييده ميشود . خانههايي که قد ميکشند و حياطهاييکه شاهد خداحافظي درختانشان ميمانند .
تهرانيها سوار بر “کپسولي”معنا پيدا ميکنند، چهارچرخ، نامش ماشين است و يا سوار بر صندلياي دو چرخ که با تمامي قوا سرو صدايي توليد مي کند و از هر سوراخي تو ميرود. موتوريها مثل دستة موجوداتي از غيب سر مي رسند و به سويي ديگر مي روند، در حاليکه ماشينها در صفهايي طويل به ناچار مؤدبانه خشم خود را در انتظاري بيهوده فرو مي خورند . و در اين ميان پيادة تنها ، سر در گريبان فرو برده از شهر خود ميگريزد .