شکل خرابهها باید به مثابهی تاریخ مجسم و صادقی که نباید انکار گردد محترم شمرده شود. آنها با وضعیت ویرانشان شکل جدیدی از اندیشه و فهم را القا میکنند و نیز مفاهیم جدید از فضا ارائه میدهند که قابلیت بشر برای کمال بخشیدن به خود، برای کلیت بخشدن به خود و رها بودن از هر نظام مطلق از پیش تعیین شدهای را تایید میکند. در چنین امر موجودی، نوعی الزام اخلاقی و وجدانی و بنابر این مبانی برای مشارکت وجود دارد.
وودز، جنگ و معماری
خرابههای صنعتی جزء لاینفکی از فضای سرمایهداری است. بهنحوی که با تولید و کالاسازی فراگیر، تلاش مصرانه برای کشف بازارها و تولید محصولات جدید و نیز یافتن فرایندهای تولیدی پُرسودتر، با سرعت بیشتری پدید میآیند؛ درعینحال این خرابهها مبین تبعیض در فضای سرمایهداری هستند و رکود اقتصادی ناگهانی منطقهای را در پویایی فراگیرتری – که منجر به خوشحالی دریافتکنندگان سرمایه در جای دیگری میشود – نشان میدهد. خرابهها همچنین دال بر مکانها، مواد و افراد کاملاً بیبازده و ناکارآمد هستند. علاوهبر این خرابهها همچون نشانه آشکار بیثباتی، ادعاهای دولتها و قدرتهای محلی در مورد تداوم رونق اقتصادی و در نتیجه ثبات اجتماعی را به سخره میگیرند. از سویی خرابهها نشاندهنده فرایندی چرخهای هستند به این طریق که نو بهسرعت و ناگزیر به کهنه تبدیل میشود؛ هر چیز پُرشوری به ناگاه سست میشود و در نهایت در طی تولید حجم انبوهی از ضایعات، همه چیز به زباله تبدیل میگردد.
خرابه حکایت از زوال دارد، از مصیبتی ناگهانی، میتواند تکاندهنده باشد اگر همچون سایر بناهایی که در مسیر روزانه، معمولاً از کنارشان میگذریم. جزو پایدار چشمانداز بهنظر رسند. بنابراین آنها به درستی یادآوری میکنند که بناها هرگز تا ابد باقی نخواهند بود و بر بیثباتی جهان مادی تأکید میکنند.
آنها متذکر میشوند که گرچه بناهای جدید با به کارگیری انرژیهای جدید وعدهی آیندهای پُررونق را میدهند، اما آنها نیز وقتی دیگر بهلحاظ اقتصادی سودمند نباشند، ویران میشوند و فرو خواهند ریخت.
البته برخی از ساختمانهای جدیدی که در شهرهای معاصر بنا میشوند، خانههای چند تکه و واحدهای صنعتی پیشساختهای هستند که بهراحتی باز میشوند و میتوان آنها را در جای دیگری مجدداً سوار نمود و بدینترتیب خلأهای آنی ایجاد میشود و هرگونه نشانهای از وجودشان پاک میگردد. معمولاً برای مخفیکردنِ فرایند تولید ضایعات، کالا یا مکان بهناگاه منسوخ شده، به تاریخ سپرده میشود و از خاطره محو میگردد، چرا که در غیر اینصورت نشانههای حاصله از ضایعات – خرابهها – بهمثابه سند بطلان رؤیای پیشرفت، که همه مکانها را قابل بهرهبرداری میداند عمل میکنند. بنابراین خرابهها و سایر مکانهای مهجورمانده با تداعیکردنِ زوال و ورشکستگی اقتصادی این پیشرفت را لکهدار میکنند و لذا بهسرعت با چیزی جدیدتر جایگزین میشوند. آنها قابلیت سازگاری با جریانهای مرجع حال حاضر و رژیمهای برنامهریزی شهری را ندارند. بهظاهر، خطرناک، زشت و فاقد کارایی هستند و بهمثابه وصلهای ناجور و مکانهایی برای اعمال فاسد اجتماعی شناخته میشوند. اما به عقیده من اگرچه آنها تاراج صورتگرفته توسط سرمایهداری ویرانگر را نشان میدهند و علیرغم پیشآگهیهای منفی بروکراتها و برنامهریزان شهری از خرابههای صنعتی، ارزشهای زیادی در آنها میتوان یافت. خرابهها با حضور تمثیلی خود، میتوانند موجب بروز سوالاتی درباره شیوههای تجویزیِ سازماندهی شهر و زندگی شهری شوند و دربردارنده محرکهایی برای تغییر امور به صورتی دیگر هستند. در پس ظاهر خرابهها، شکلهای فراموششده همبستگی و همیاری، مهارتهای منسوخشده، شیوههای رفتاری و احساسی، نشانههایی از زبان سری و اشکال تاریخی و معاصر عمل اجتماعی، پنهان شده است[…]
خرابهها با بافت بازآفرینیشدهی فضای شهرهای معاصر تباینی چشمگیر دارند، زیرا حوزه بهمریخته آنها فاقد درخشش معمول نظم زیباییشناختی، نظارت انسانها و حیات غیربشری است. در آنها اشیاء و انسانها در فضاهای مشخص قرار نگرفتهاند و خودآگاهی که بیان مادی را در میان سایر شیوههای بیان محدود میکند، وجود ندارد.