شهریار توکلی

حرفه: هنرمند را در جایگاه نمایندگی هنر روز نمی‌بینم/ گفت‌و‌گو با شهریار توکلی دبیر بخش حرفه: عکاس

در این گفت‌و‌گو شهریار توکلی از انگیزه‌ی شکل‌گیری مجله‌ی حرفه: هنرمند می‌گوید. این‌که چگونه در عین متفاوت بودن سلایق دبیران هر بخش، به وجه اشتراکی در انتخاب مقالات هر شماره رسیده‌اند. او به‌ویژه درباره‌ی بخش عکاسی، که خود دبیر آن بود، سخن می‌گوید، و از نحوه‌ی انتخاب عکاسانی می‌گوید که وجه مشترک همه‌شان، علاقه‌ی او به خود آن‌ها بود. به زعم توکلی بیشتر از آن‌که دنبال اتفاقات روز باشد، به وسیله‌ی انتخاب همین عکاسان، به مستند کردن عکاسی ایران پرداخته. علاوه بر این توکلی در این گفت‌و‌گو به نحوه‌ی انتخاب نام مجله و چاپ آن نیز اشاراتی خواهد داشت.

بخشی از مقاله:

شهریار توکلی: من از جانب خودم فکر  می‌کنم که دلیل اصلی شکل‌گیری حرفه هنرمند به این «حال» برمی‌گردد. من زمانی تقاضای مجوز نشریه را دادم و به فکرش افتادم که هنوز سال آخر دانشگاه بودم. در برهه‌ای بودم که از دیدن عکس‌های جدید ذوق می‌کردم. آن موقع اینترنت نبود، در کتابخانه اگر عکس جدیدی از عکاسان خارجی می‌دیدیم، با یک شوری به همدیگر نشان می‌دادیم که چیزی در کتابخانه پیدا کردیم لای فلان کتاب. و واقعاً هر عکس جدیدی که پیدا می‌کردیم، حس می‌کردیم چند قدم سلیقه‌مان را جابه‌جا می‌کند و تصور می‌کنم انگیزه اولیه‌ی خود من، این بوده که این لذت را به اشتراک بگذارم. راجع به چیزهایی بنویسم و حرف بزنم و منتشر کنم که در وهله‌ی اول خودم از آن لذت می‌برم. هیچ عکاس معرفی شده ای در این ۴۰ شماره نبوده که خودم دوستش نداشته باشم. این پیش‌شرط اولیه بوده. چه عکاس ایرانی و چه خارجی. همه‌شان هنرمندانی بوده‌اند که من یک عمری درذهنم با آن‌ها زندگی کرده بودم.

از همان اول، بدون اینکه ما اصلاً تجربه‌ی مطبوعاتی داشته باشیم، از لحاظ ساختاری، تصمیم گرفتیم که درهر شماره به تقسیم‌بندی شکلی مجله مقید بمانیم. به معرفی یک هنرمند خارجی و یک هنرمند ایرانی  و مقالات نظری مستقل. این چارچوبِ شکلی  به تدریج باعث شد که یک میله‌هایی در مجله فرو برود که خواننده در آن احساسِ تلاطم نکند. حداقل از نظر شکلی در شماره‌ی آینده، می‌داند منتظر چه خواهد بود. اینکه هنرمندان انتخابی ما مقداری به هم نزدیکند، شاید کمی هم به این مربوط است که ایمان هم خیلی با خواسته‌ی دیگران حرکت نمی‌کند. در بخش  ایمان هم انتخاب‌ها براساس تأیید شخصی خودش پیش می‌رود…

در همین ده سال اخیر کلی کتاب درمورد نقاشان ایرانی چاپ شده اما عکاس هیچی! من موقعیتم هنوز در این مرحله این است که مثلاً ببینم بیژن بنی‌احمد یا سیف‌الملوکی کارنامه‌‌شان چیست؟ اصلاً عکاسی به اسم تورج حمیدیان هم داشته‌ایم؟ وقتی یادنامه‌ی حمیدیان را در شماره‌ی ۳۹ چاپ کردیم، محسن راستانی به من زنگ زد و با افسوس گفت ما چرا این آدم را نمی‌شناختیم؟ عکاس‌ها خودشان همدیگر را نمی‌شناسند. پس من هنوز توی پله‌ی اولم که دونه‌دونه این آدم‌هایی را که فکر می‌کنم جدی‌ترند، موقعیت‌های فردی و کارنامه زندگی‌شان را توضیح بدهم. شما یک کتاب از محسن راستانی ندارید! این همه هم راجع بهش حرف زده می‌شود. کتابی که کارش تحسین بشود. پس من فعلاً در این موقعیت، با خود هنرمندان  دارم سروکله می‌زنم. شاید در مرحله‌ای دیگر، در فاز بعدی، بروم به سمت اینکه یک بدنه، یا یک فضای کلی را توضیح بدهم. اما حدس می‌زنم این اطلاعات خرده‌ریزی که راجع به عکاس‌ها دارد تأمین می‌شود و در طول ۴۰ شماره، فرض کن ۳۰تا عکاس معرفی شده، حتماً به نقد عکاسی معاصر ایران کمک خواهد کرد.

پیشنهاد مطالعه: مقاله‌ی «نور زمستانی» به قلم شهریار توکلی

سبد خرید ۰ محصول