اثری از حسین زنده‌رودی

حرفه: مجموعه‌دار / جواد مجابی

جواد مجابی در پنج یادداشت کوتاه به سراغ پنج هنرمند ایرانی؛ بهمن محصص، سهراب سپهری، حسین زنده‌رودی،فرامرز پیل‌آرام و محسن وزیری مقدم رفته است. او در این یادداشت‌ها سعی کرده به هسته‌ی اصلی آثار این هنرمندان بپردازد و آن‌چه را که به نشانه‌ی مشهودی از آثار آن‌ها ارجاع دارد بررسی خواهد کرد.

 

برای دریافت مقاله روی گزینه‌ی خرید کلیک کنید. 

 

بخشی از مقاله:

تابلوها و تندیس‌های محصص، با تناسبات هندسی مکرر اما رو به رشد ظاهر می‌شوند. غالب تابلوهای محصص در فاصلۀ ۴۳ تا ۵۴ حجمی مکعب‌وار دارد که از ترکیب دو هرم متقابل ساخته شده است، با اولین ماهیگیر و گاومرد “گنده مرد”  ستبر عضلانی آشکار می‌شود که در تابلوی موتورسیکلت سوار به تمامی ظهور می‌یابد: سری کوچک  با چشمخانۀ تهی، بازوانی قرینه‌وار بر ساخته از عضلاتی اغراق‌آمیز که به مچ‌های بریده ختم می‌شود و پاهایی بی‌مچ و انگشت، و میانۀ پهلوانی با سینۀ ستبر و کمر تنگ؛ هیولایی را مجسم می‌کند که تا در حالت نشسته است انگار در مکعبی نامرئی قالب‌گیری شده اما در حالت‌های دیگر حالتی بر آهیخته و مهاجم دارد. این آدمواره‌ها با پیچش به دور خود یا یکدیگر، در پی ایجاد توازنی مستقرند تا از ناپایداری برهند. تقارن آن‌ها در کشاکش حجم پیکره‌ها و توازن شکلی تندیس‌ها بیشتر نمایان می‌شود. دست  و پاها که از عضلاتی مشابه ساخته شده حول محور چرخان بدن به گردش درمی‌آیند چنان که دایره‌ای را گرد چرخش مقدر خود می‌سازند. اوج این حرکت قرینه‌وار را در مجسمۀ کشتی گیر می‌یابیم ــ که به گونه‌ای خلاق، یادآور کشتی گرفتن آنتیوس و هرکول اثر تینتورتو است. اندام‌های اغراق‌آمیز این موجودات با تجلی اکسپرسیو خود همان قدر امروزی‌اند که می‌توانند افسانه‌ای و اساطیری به شمار آیند و همان قدر از آب و گل نقاشی ساخته شده‌اند که پرنده‌ها و ماهی‌هایش از واقعیت خیالی بیرون جهیده‌اند.

 

دراوایل کار سهراب سپهری، که در محافل هنری بیشتر نقاش توانایی به شمار می‌آمد تا شاعری مشهور، تابلوهایش غالباً متنی تیره داشت که ترکیب‌بندی آن با یک یا چند تاش درخشان متفاوت با زمینه، کامل می‌شد. مضمون کارها بیشتر گل و گیاه و اغلب شقایق بود که در فضایی عبوس و سرد حیات شعله‌ور خود را به رخ می‌کشید. سپهری شیفته و خوانای شگفتی‌های بی‌پاسخ طبیعت بود و در سراسر عمر به بازتاب آن در ادراکات آدمی می‌اندیشید و می‌کوشید تعبیر طبیعت‌سای و طبیعت‌ستای خود را نه به قصد تفسیر عقلانی آن، بلکه محض  انعکاس بی‌واسطۀ گیتی در ذهن شاعر / نقاش تجسم بخشد. دیدیم که با شعر و نقاشی‌اش توفیق یافت تا  از طبیعت با بیانی همذات هستی آن، روایت کند. هیچ‌گاه پرده‌های سپهری از طبیعت خالی نبوده است، چه موقعی که شقایق‌ها موضوع کارش بودند یا تنۀ درختان، چه موقعی که گرایشی موقت به فضاهای انتزاعی رنگین نشان داد، حتی در پایان عمر که بام‌های گلستانه‌اش، با حجم مدور تپه‌های کویری و بوی علف و تنهایی خاک و انس انسان غایب، آغشته بود. حرکت سریع قلم‌مو بر صفحۀ خیس، رنگ‌های قهوه‌ای سوخته و آبی‌های کدر، نوع پرداخت بداهه‌وار و قلم‌گیری آزاد، بازی با فضاهای باز و خالی از رنگ، حرکت فورانی قلم‌مو برای ثبت آنات گریزان، شباهت این دوره از آثار را با نقاشی ژاپنی به ذهن می‌آورد.

سبد خرید ۰ محصول